نوحه حضرت رقیه س ********** تضمین به غزل حافظ
نوحه حضرت رقیه س ********** تضمین به غزل حافظ
نمیدانم چه بر سر دارم امشب
من از فکر پدر بیدارم امشب
چو بلبل رو سوی گلزارم امشب
تعالی الله چه دولت دارم امشب
که آمد ناگهان دلدارم امشب
نوحه حضرت رقیه س ********** تضمین به غزل حافظ
نمیدانم چه بر سر دارم امشب
من از فکر پدر بیدارم امشب
چو بلبل رو سوی گلزارم امشب
تعالی الله چه دولت دارم امشب
که آمد ناگهان دلدارم امشب
یا حضرت سکینه س *********** مخمس به غزل حافظ
سکینه گفت چه سازم که دادخواهی نیست
ز هجر روی پدر جز فغان و آهی نیست
به هر کجا که روم همچنان تو شاهی نیست
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست
یا حضرت رقیه سلام الله علیها
بلبلی اندر خرابه شد به قید غم دچار
از فراق گل نبودش لحظه ای صبر و قرار
بلبل باغ حسینی از غم روی پدر
در فغان و آه و زاری همچو ابر نوبهار
رقیه بنت الحسین علیهاالسلام
در میان باده نوشان من خمار افتاده ام
خود ندانم در کجا بهر چه کار افتاده ام
اینقدر دانم چو موری در بیابان فنا
از برای نیم جو دیوانه وار افتاده ام
نوحۀ حضرت رقیه سلام الله علیها
پای من از غم شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
...
رقیه گفت ای پدر نازنین
شدم پس از مرگ تو بابا حزین
چرا نگفتی به من دلغمین
که رفتی و گشته جهان غلغله
زبان حال حضرت فاطمۀ صغری س
گفت صغری با دلی اندوهناک
کِای پدر جان یا حسین روحی فداک
من در اینجا بی کس و بی یاورم
وعده فرمودی بیاید اکبرم
زبان حال فاطمۀ صغری س
گفت صغری ای کریم ذوالجلال
رحم کن بر این علیل پر ملال
گشتم از هجر پدر خوار و حقیر
دستگیری کن مرا ای دستگیر
زبان حال فاطمۀ صغری س
شد چو صغری ز فراق پدرش خوار و ذلیل
گفت ای جدّه نگر بر من بیمار علیل
ناگهان دید لب بام یکی مرغ چنان
زیر لب زمزمه دارد به دوصد آه و فغان
زبان حال حضرت فاطمه صغری س
گفت صغری جان دهم از هجر رویت ای پدر
از فراق دوریت گشتم بسی خونین جگر
این سفر باشد یقینم میشوم من بی پدر
وای بر حال علیلی همچو صغری دربدر
زبان حال حضرت فاطمۀ صغری س
ای صبا در کربلا رو گو به باب تاجدارم
کِای پدر اندر مدینه بی کس و بی غمگسارم
وعده کردی اکبرم آید مرا نزد تو آرد
چون نیامد ای پدر جان از غم او بیقرارم