رقیه بنت الحسین علیهاالسلام *************************
رقیه بنت الحسین علیهاالسلام
در میان باده نوشان من خمار افتاده ام
خود ندانم در کجا بهر چه کار افتاده ام
اینقدر دانم چو موری در بیابان فنا
از برای نیم جو دیوانه وار افتاده ام
راه را گم کرده ام اما به تقلید زمان
همچو اشتر بار سنگین با قطار افتاده ام
بار بردن خار خوردن چون من غمدیده نیست
روز وشب با همقطاران زیر بار افتاده ام
تنگ گردیده زمین با این فراخی بهر من
چون کنم ز اعمال خود در گردباد افتاده ام
مات و حیرانم چه سازم با که گویم راز دل
از جهالت دمبدم تحت فشار افتاده ام
هاتفی گفتا اگر خواهی که رد گردی ز غم
گو بیاد کودکان دلفگار افتاده ام
گفتم ای جانا بگویم با کدامین کودکان
گفت گو بهر رقیه بیقرار افتاده ام
در خرابه دیدمش گفتا به زین العابدین
از چه رو در این خرابه خوار و زار افتاده ام
رفته بابم در سفر گویا نمی آید دگر
من چو بلبل در قفس محزون و زار افتاده ام
دختری هستم سه ساله کنج ویران منزلم
همچو مرغی پر شکسته در کنار افتاده ام
وا مصیبت گر ببیند مادرم زهرا مرا
چون یتیمان بی کس و بی غمگسار افتاده ام
کن فغان "رونیزیا" برگو که ای دخت حسین
من بیاد شام در شبهای تار افتاده ام
گفت زین العابدینش غم مخور ای جان من
بین منم همچون اسیر زنگبار افتاده ام
گو تو "رونیزی" به زین العابدین ای شاه دین
همچو کلبی بر درت دیوانه وار افتاده ام
از تو خواهم تا بیایی وقت رحلت بر سرم
لطف فرمایی که آندم شرمسار افتاده ام
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۸/۰۱/۰۵