مناجات و طلب مغفرت از حضرت حق ************************
مناجات و طلب مغفرت از حضرت حق
گر نیامرزی مرا برگو کجا رو آورم
جز به درگاه تو ای پروردگار ذوالکرم
من گنهکارم تبهکارم به عصیانم غریق
دستگیری کن مرا یا رب که خوار و مضطرم
مناجات و طلب مغفرت از حضرت حق
گر نیامرزی مرا برگو کجا رو آورم
جز به درگاه تو ای پروردگار ذوالکرم
من گنهکارم تبهکارم به عصیانم غریق
دستگیری کن مرا یا رب که خوار و مضطرم
توحید و طلب مغفرت از حضرت داور
در کام منِ غمگین ذکر تو شود شیرین
همچون عسل زرین هر دم دهدم تسکین
با نفس به پیکارم هرچند گنهکارم
من طالب دیدارم ای شافع یوم الدّین
مناجات با حضرت حق
یا رب مرا ز فضل تو بر مصطفی ببخش
یا رب مرا به پادشه لافتی ببخش
یا رب مرا به عصمت خیرالنسا ببخش
یا رب مرا به خون دل مجتبی ببخش
یا رب مرا به خسرو گلگون قبا ببخش
یا رب مرا به عابد بی اقربا ببخش
یا
یا رب مرا به حضرت زین العبا ببخش
مناجات نامه
یا من لهُ عرش العظیم یا من لهُ لطف عمیم
یا غافر الذنب العظیم اغفر لی الذنب العظیم
یا راحم الشیخ الکبیر یا رازق الطفل الصغیر
یا جابر العظم الکسیر اغفر لی الذنب العظیم
بسم الله الرحمن الرحیم
هوالاولُ والآخرُ والظاهرُ والباطن و هو بکل شیء علیم
و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله و ذریته
هوالغفور الرّحیم هوالغنیّ الکریم
هوالسّمیع العلیم هوالعلیّ العظیم
هوالخبیر البصیر هوالنّعیم القدیم
هوالولی الحمید هوالحلیم الحکیم
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
روی دلدار***************** مخمس به غزل سعدی
هر گلستانی که گشتم یک گلی بی خار نیست
هر کجا رفتم بدیدم خالی از اغیار نیست
نکته ای بشنو که هرگز قابل انکار نیست
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
معاد در رستاخیز
ایدل همه رفتند تو هم میروی از پی
افسوس که عمرم همه در جهل بشد طی
هر لحظه بُدم منتظر یار سبک روح
تا در بر من آید و شاید دهدم می
توحید حضرت باریتعالی *******
ای که هستی بود و باقی وانمود
عالم از امر تو آمد در وجود
کاف و نون کردی اراده تا شود
بین کاف و نون آمد هر چه بود
نماز و سُوَر حمد و توحید
نام تو اول کنم ورد زبان
چون توئی بخشنده و هم مهربان
حمد تو گویم همی از جان و دل
ای که هستی خالق کون و مکان
معاد********** مخمس به غزل حافظ
ای بشر از چه رو ز حق دوری
غافل از این که کمتر از موری
دمبدم رهسپار در گوری
ای که دائم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری