زبان حال حضرت فاطمۀ صغری س *********************
زبان حال حضرت فاطمۀ صغری س
گفت صغری با دلی اندوهناک
کِای پدر جان یا حسین روحی فداک
من در اینجا بی کس و بی یاورم
وعده فرمودی بیاید اکبرم
نی دوائی نی غذائی نی طبیب
گشته ام از هجر رویت غم نصیب
روز و شب از دوریت ای تاجدار
دخترت باشد حزین و دلفگار
از غم روی علی اصغرم
وز فراغ زینب غم پرورم
خواهرانم را رسان از من سلام
گو که صغری دمبدم دارد پیام
ترسم آخر از جفای روزگار
من شوم جانا یتیم و خوار و زار
ناگهان دید آن علیل مستمند
مرغکی گوید به آواز بلند
وامصیبت کشته شد از ظلم کین
خسرو لب تشنگان سلطان دین
در زمین کربلا شاه جهان
شد تنش پامال اسب کوفیان
یاورانش جملگی در آن زمین
شد شهید تشنه لب از ظلم کین
دست عباسش جدا شد از بدن
قاسمش پامال شد با صد محن
شد دوتا فرق علی اکبرش
پاره شد حلق علی اصغرش
زد به سر آن دختر زار علیل
گفت یا رب در جهان گشتم ذلیل
خاک غم شد بر سرم اندر جهان
عاقبت گشتم یتیم و ناتوان
دمبدم "رونیزیا" شو نوحه گر
بهر این دخت علیل خون جگر
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۲۴