زبان حال در مصیبت حضرت علی اصغر
زبان حال در مصیبت حضرت علی اصغر
داستانی از علی اصغر شیرین زبان
گویم اینک تا زنم آتش به جان انس و جان
گوئیا عُشر محرم شد حسین بی غمگسار
بانگ هل من ناصرش شد جلوه گر در آن دیار
زبان حال در مصیبت حضرت علی اصغر
داستانی از علی اصغر شیرین زبان
گویم اینک تا زنم آتش به جان انس و جان
گوئیا عُشر محرم شد حسین بی غمگسار
بانگ هل من ناصرش شد جلوه گر در آن دیار
************زبان حال در مصیبت علی اصغر ع
شد چو اصغر بر سر دست پدر
زار و نالان و حزین و خون جگر
گفت شه با آن گروه بی حیا
طفل را نبود به کس جرم و گناه
*********************زبان حال در مصیبت علی اصغر ع
گذشتم سوی گلزاری بدیدم جملگی گریان
بنفشه از غم و حسرت دمادم اشک بر دامان
بگفتم بلبلی شاید در اینجا گشته سرگردان
که میبینم چو پر از نرگس و شهلا و هم ریحان
***************نوحۀ حضرت رباب س،درمصیبت فرزندش حضرت علی اصغر ع
الا ای اصغر شیرین زبانم
زدی جانا چنان آتش به جانم
چه سازم از غم مرگ تو مادر
زنم از هجر تو بر سینه و سر
زبان حال علی اکبر ع **************** تضمین به غزل سعدی
به گل گفت هَزاری که مست بوی تو باشم
هِزار همچو من ای گل فدای موی تو باشم
همیشه واله و حیران ز عطر بوی تو باشم
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
***********زبان حال علی اکبر ع
گفت اکبر با شه گلگون قبا
کِای پدر بنگر شدم غم مبتلا
آمده گرگ اجل اندر برم
گو نباشد انتظارم مادرم
**********زبان حال حضرت علی اکبر
شد علی بهر شهادت چون سوار
آسمان گشت از غم او داغدار
گفت بابا ای شه گلگون کفن
میروم جانم کنم قربان یار
*******(حماسی) زبان حال حضرت علی اکبر علیه السلام
اَیا قوم بی شرم و بی اعتبار
منم زادۀ شاه دلدل سوار
شبیه پیمبر منم در جهان
کنم تیره روز شما کوفیان
رجز خوانی حماسی) *********زبان حال حضرت علی اکبر ع
چو شیر ژیان اکبر نامدار
روان گشت شهزاده در کارزار
به یک هیئت و صولت و عزّ و جاه
که شد خیره چشم تمام سپاه
*********زبان حال علی اکبر ع
گفت اکبر آن مه نیکو لقا
یا حسین ای خسرو دشت بلا
کِای پدر بنگر که وقت رفتن است
روبروی این گروه بی حیا