یا حضرت زینب س**********مخمس به غزل حافظ
یا حضرت زینب س**********مخمس به غزل حافظ
در صف کرببلا گشت چو زینب وطنش
خورد از جور و جفا باد خزان در چمنش
گفت آن غمزده چون دید شه بی کفنش
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
یا حضرت زینب س**********مخمس به غزل حافظ
در صف کرببلا گشت چو زینب وطنش
خورد از جور و جفا باد خزان در چمنش
گفت آن غمزده چون دید شه بی کفنش
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
زینتِ پدر، حضرت زینب س
چون سر سلطان دین شد روبرو
زینبش گردید اندر گفتگو
کِای هِلال من کجا بودی تو دوش
گشته ای جانا چرا زار و خموش
یا جبل الصبر حضرت زینب س ************ مخمس به غزل حافظ
بگفتا زینب محزون افگار
به دشت کربلا گشتم دل آزار
بگو باد صبا با حالت زار
الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
یا زینب الکبری س قافله سالار کربلا
مجلس ابن زیاد از راه کین
داد تشکیل آن لعین ابن لعین
داد اذن عام از راه جفا
تا بیایند آن گروه مشرکین
******یا بی بی دو عالم رینب س******
می رسد قافله در کرببلا با دل زار
وای بر حال دل زینب محزون و فکار
آنقدر مضطر و محزون و پریشان گردد
که کند راز دل خویش برای شب تار
یا ام المصائب س******* تضمین رباعی به غزل حافظ
شبی زینب به دل شور و نوا کرد
شهیدان را جمیع ماتم سرا کرد
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق گل به ما دیدی چِها کرد
السلام علیک یا ام المصیبه یا جبل الصبر س
بنال ای بلبل بیدل که امشب
ندارد خواب راحت چشم زینب
گهی بهر علمدار جوانش
ببارد خون چو سیل از دیدگانش
یا جبل الصبر زینب کبری س
گفت زینب با سر شاه جهان
بودی ای جانا چرا چندی نهان
در کجا بودی تو دوش ای جان من
بر جبین انورت باشد نشان
زینب کبری س ام المصیبه
زینب چو دید حسینش به روی خاک
بگرفت روی دست چو قرآن چاک چاک
گفت ای عزیز فاطمه نور دو عین من
بنگر که گشته اهل و عیالت ز غم هلاک
میلاد حضرت زینب س
مژده ای بلبل که گل اندر گلستان شد پدید
نور حق شد جلوه گر چون ماه تابان در رسید
دامن زهرا پر از عطر و گلاب و عنبر است
زینب آمد قدسیان از بهر تعظیمش خمید