در مصیبت شهادت امام محمد تقی ع **********************
در مصیبت شهادت امام محمد تقی ع
فلک بر عترت آل پیمبر بس جفا کردی
تمام اهلبیتش در بیابان مبتلا کردی
نکردی شرم از پروردگار و رحم بر خوبان
بسی ظلم و ستم بر دخترش خیرالنسا کردی
در مصیبت شهادت امام محمد تقی ع
فلک بر عترت آل پیمبر بس جفا کردی
تمام اهلبیتش در بیابان مبتلا کردی
نکردی شرم از پروردگار و رحم بر خوبان
بسی ظلم و ستم بر دخترش خیرالنسا کردی
زبان حال در شهادت امام جواد ع
امام نهم شاه نادیده کام
جوادالائمه امام اَنام
به دور جوانی و عهد شباب
ز جور فلک گشت عمرش تمام
در فضیلت حضرت امام محمد تقی ع و
دیدار مامون با امام در کودکی ایشان با بیانی دیگر
یک شهی اندر مدینه رهسپار
سوی بغداد خرابش شد گذار
نام مظلومش تقی کُنیَت جواد
هست پور خسرو عالی تبار
زبان حال اما کاظم ع
بنال ای دل که شد موسی ابن جعفر
شهید از ظلم هارون ستمگر
رطب در زهر آلود و فرستاد
که نوش جان کند سبط پیمبر
زبان حال باب الحوائج موسی ابن جعفر ع
موسیِ جعفر بگفتا با فغان
کنج زندان با خداوند جهان
ای که هستی ناجی جن و بشر
میکنی بیرون ز آب و گِل شجر
زبان حال حضرت امام موسی ابن جعفر ع
چو در زندان هارون شد مکانِ موسیِ جعفر
چنین میگفت آن شاه غریب و بی کس و یاور
که ای پروردگارا من بُدم محتاج این زندان
که گویم راز خود بر درگهت ای خالق داور
در مصیبت حضرت امام کاظم ع
شه زندانیان موسی ابن جعفر
بگفتا آن غریب زار و مضطر
که ای پروردگارا من غریبم
ز یار و یاورانم بی نصیبم
در مصیبت حضرت امام کاظم ع
کنج زندان موسیِ جعفر چنان
با خدای خویشتن کرد او بیان
کِای خداوند کریم ذوالجلال
آرزویم بود بهر این مکان
شهادت حضرت باب الحوائج جوادالأئمه ع
بلبلی هنگام گل شد در فغان
گوئیا نالید از فصل خزان
با زبان حال گفت ای کردگار
گشته ام زار و حقیر و ناتوان
شهادت امام جواد علیه السلام و داستان دیدن مامون، ایشان را در کودکی
بلبل گلزار زهرا خسرو کون و مکان
گلشن عمرش ز جور و کینه شد ناگه خزان
حضرت ابن الرضا آن معدن فضل و کرم
قبلۀ حاجات محتاجان امام انس و جان