توحید و سؤال روح با بدن ******************
توحید و سؤال روح با بدن ******************
روح گفتا با بدن کِای گلعُذار
چیستی بی من تو برگو ای نگار
گر نباشم با تو برگو کیستی
کن یقین در دار دنیا نیستی
توحید و سؤال روح با بدن ******************
روح گفتا با بدن کِای گلعُذار
چیستی بی من تو برگو ای نگار
گر نباشم با تو برگو کیستی
کن یقین در دار دنیا نیستی
********مادر مهربان *********
ای مادری که شیرۀ جانت مکیده ام
باشد روا که پا بنهی بر دو دیده ام
شبها نخفته تا به سحر همچو پاسبان
در زیر سایه ات همه دم آرمیده ام
بیوفائی دنیا و دوستی مولا علی ع
همان آدم که از گل آفریدش خالق بنیان
برون شد از بهشت جاودان از حیلۀ شیطان
سلیمان با چنین حشمت که بودش باد در فرمان
ببین شد عاقبت از مرگ خاک اندر ره طوفان
مگر لطف خدا باشد وگرنه جمله در خسران
پند پیری به جوانی********
یکی روز دیدم به صحرا دلیری
که میگشت دنبال صید اسیری
که ناگه شنیدم همی دار و گیری
چنین گفت روزی جوانی به پیری
که چون است با پیریت زندگانی
ای محرم************
ای محرم آمدی با اضطراب
دختر زهرا ز غم شد دلکباب
ای محرم آمدی با صد فغان
گشت زینب خوار و زار و ناتوان
دوبیتی آیت الله محلاتی
مژده یاران آیت الله بهاءالدین محلاتی لقب
رهنمای حق بود سرچشمۀ علم و ادب
بارالها حفظ فرمایش ز هر رنج و تعب
تا که در اجرای احکام تو ماند استوار
(تراز عمل)غفلت از عالم عقبی *********** تضمین به غزل حافظ
ندانم آه چه سازم که غرق در نعمم
همیشه واله و حیران ز دست اهرمنم
فلک نموده ز غم خاک تیره در دهنم
حجاب چهرۀ جان میشود غبار تنم
خوش آندمی که از این چهره پرده برفکنم
بیداری با یاد مرگ******** * تضمین به غزل حافظ
ای که در بستر نازی بنما یاد ز خشت
سعی کن در عمل خویش که گردی چو فرشت
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
بنی العباس لعنة...و لعن بر معاویه و اولادش لعنةالله علی القوم الظالمین
هر کس که کند لعن به این عده دمادم
در روز قیامت نشود وارد ماتم
بوبکر و عمر اول و عثمان به وسط شد
اولاد معاویه به شیطان شده خادم
دنیا و عقبی- انسان عافل ************* مخمس به غزل حافظ
ای که هستی همچو مختال فخور
یک دمی جانا گذر کن در قبور
تا ببینی صدهزاران همچو مور
هر که آمد در جهان پر ز شور
عاقبت می بایدش رفتن به گور