قطعۀ رستگاری (ناقص)
قطعۀ رستگاری (ناقص)
همچو باغی است پر گل و لاله
باغبانش خدای عالمیان
طبع از گفتنش بود عاجز
بشکند خامه از برای بیان
قطعۀ رستگاری (ناقص)
همچو باغی است پر گل و لاله
باغبانش خدای عالمیان
طبع از گفتنش بود عاجز
بشکند خامه از برای بیان
زبان حال و مصیبت علی اصغر ع
حجت کبرای زهرا بلبل باغ حسین
شد ز تاب تشنگی در کربلا آن نور عین
چون گلی پژمرده و افسرده اندر گلستان
بلبلش در آه و زاری از فراق بوستان
مصیبت نامه حضرت علی اصغر ع
علی اصغر تو ای آرام جانم
نخوردی شیر ای روح و روانم
به جای شیر پیکان بر گلویت
بیامد شعله زد بر استخوانم
مصیبت نامه علی اصغر ع
بلبلی بر شاخ گل فصل بهار
چهچه زن شد گوئیا فصل بهار
گفت با گل کِای گل سیمین برم
میشوی از هجر من بس بیقرار
نوحه و مصیبت حضرت علی اصغر ع
بود طفلی ز شاه شهیدان
روی دست پدر او نواخوان
اصغر آن طفل محزون نالان
گفت کِای پادشاه غریبان
*********** زبان حال در مصیبت علی اصغر ع
در کربلا طفلی که نامش اصغر نالان
بر روی دست باب خود سیراب از پیکان
گردید آن طفل حزین چون مرغ در جولان
گفتا پدر جان آب نبود شیر در پستان
زبان حال در مصیبت علی اصغر ع
یادم آمد کربلا ای دوستان
با دلی پر خون نمایم من بیان
روز عاشورا گل باغ حسین
روی دست باب خود شد لامکان
زبان حال در مصیبت حضرت علی اصغر
داستانی از علی اصغر شیرین زبان
گویم اینک تا زنم آتش به جان انس و جان
گوئیا عُشر محرم شد حسین بی غمگسار
بانگ هل من ناصرش شد جلوه گر در آن دیار
میلاد زهرای اطهر س
ای که در بحر نبوت دختری
هم که در بحر ولایت همسری
من چه گویم کیستی ای نور حق
این بود بس بر امامان مادری
************زبان حال در مصیبت علی اصغر ع
شد چو اصغر بر سر دست پدر
زار و نالان و حزین و خون جگر
گفت شه با آن گروه بی حیا
طفل را نبود به کس جرم و گناه