زبان حال در مصیبت علی اصغر ع ********************
*********** زبان حال در مصیبت علی اصغر ع
در کربلا طفلی که نامش اصغر نالان
بر روی دست باب خود سیراب از پیکان
گردید آن طفل حزین چون مرغ در جولان
گفتا پدر جان آب نبود شیر در پستان
شهزاده روی دست بابش گشت چون سیراب
آبی که بُد از چشمۀ فولاد و آهن تاب
گفتا پدرجان طفل خود را یکدمی دریاب
کز این زمین پر خطر رفتم سوی بستان
تیر سه شعبه حرمله زد بر گلوی او
چون بلبلان چهچه زنان از عطر و بوی او
کلثوم و زینب از غم روی نکوی او
جن و ملک عرش و فلک اندر نوا انسان
گاهی تبسم گه تلذّی کرد آن محزون
کِای باب زارم از عطش ایندم شدم دلخون
ناگه که پیکان قضا شد ثابت و موزون
بشکفته شد حلقش چو گل در فصل تابستان
بلبل بگفتا با گل پژمرده کِای اصغر
سیراب گشتی ای پدرجان ای گل احمر
ای شمع بزم شادی و دامادی اکبر
بنگر به حال باب خود ای طفلک نالان
باشد ربابه منتظر زینب در افغان است
از بهر تو ای نازنین بابت نواخوان است
اندر مدینه فاطمه بهر تو گریان است
گوید خزان گردیده فصل لاله و ریحان
خاموش اَیا "رونیزیِ" بیچارۀ مضطر
گردد شفیعت در قیامت آن گل خندان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۲۲