زبان حال طفلان مسلم ع ************
زبان حال طفلان مسلم ع
بلبلان بوستان مسلم آن شاه جهان
زار و سرگردان و حیران در بیابان نوحه خوان
چون رسیدند آن دو بلبل در سرای پیرزن
حارث آمد بر سر بالین آنها ناگهان
زبان حال طفلان مسلم ع
بلبلان بوستان مسلم آن شاه جهان
زار و سرگردان و حیران در بیابان نوحه خوان
چون رسیدند آن دو بلبل در سرای پیرزن
حارث آمد بر سر بالین آنها ناگهان
*************زبان حال در مصیبت طفلان مسلم ع
دو بلبل در گلستان شد نواخوان
تمام بلبلان از غم در افغان
گهی اندر قفس بودی گرفتار
گهی اندر بیابان زار و حیران
زبان حال حضرت مسلم ع
در کوفۀ خراب چو مسلم دچار شد
کون و مکان ز غم همگی اشکبار شد
بعد از نماز دید کسی نیست همرهش
حیران و مستمند به هر ره گذار شد
زبان حال مسلم ابن عقیل ع
گفت مسلم کِای شه والا تبار
جان من قربان تو ای شهریار
چیست فرمان تو ای سلطان دین
تا نمایم من اطاعت بنده وار
*********طفلان مسلم ع********
ای شیعه زن تو بر سر بنشین ز غم نوا کن
بر کودکان مسلم شور و فغان به پا کن
گفتند آن یتیمان حارث بیا حیا کن
ما هر دو بیگناهیم رحمی به حال ما کن
حارث شرم از خدا کن - خوفی تو از جزا کن
یا حضرت مسلم ع
بگفتا مسلم ای پروردگارا
توئی آگه به هر شاه و گدا را
نظر کن یکدمی بر حال زارم
منِ تنها و قوم بی حیا را
یا مسلم ابن عقیل ع
مسلم به حال نالان گفتا به آه و زاری
کِای ابن عم نامی از من خبر نداری
بر جسم من رسیده بسیار زخم کاری
گشتم اسیر و مضطر مانند زنگباری
بی اقربا شد مسلم غم مبتلا شد مسلم
حیران و سرگردان و هم بی نوا شد مسلم
حضرت مسلم ع
کسی مرد جنگی در این روزگار
ندیدست جز مسلم تاجدار
که دیدست در این سپهر برین
کند جنگ یک تن به چندین هزار
حضرت مسلم ابن عقیل ع - ترجیع بند
بند اول
بنال ایدل که مسلم رو به جنگ است
به شهر کوفه بر وی عرصه تنگ است
میان روبهان اهل کوفه
گرفتار و دچار تیر و سنگ است
طفلان مسلم با آه و افغان
گفتند یا رب در این بیابان
رحمی بفرما بر این یتیمان
هر چند گفتیم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان