بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

زبان حال مسلم ابن عقیل ع ********

پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۰۴ ب.ظ

زبان حال مسلم ابن عقیل ع


گفت مسلم کِای شه والا تبار

جان من قربان تو ای شهریار

 

چیست فرمان تو ای سلطان دین

تا نمایم من اطاعت بنده وار

 

هر چه فرمائی به جان دارم قبول

هر چه خواهی هر کجا در هر دیار

 

شه بدو گفت ای عموی نامور

سوی کوفه این زمان شو رهسپار

 

اهل کوفه گر گرامی داشتند

گو که آیم من تو را اندر کنار

 

گفت شاها دختری بی سرپرست

دارم او را دست زینب میسپار

 

در جوابش گفت آن دم شاه دین

ای عموی با وفایم غم مدار

 

دختر تو با سکینه میرود

در اسیری سوی روم و زنگبار

 

شد روان آن پهلوان بی نظیر

تا به کوفه شد ورودش آشکار

 

دسته دسته فوج فوج مردمان

بهر بیعت آمده چندین هزار

 

بعد چندی از یزید بی حیا

نامه ای بهر عبید نابکار

 

مقصدش این بود آن مرد لعین

کِای عبیدالله به کوفه ره سپار

 

نائب خاص حسینی عزل کن

حکمفرمائی خودت کن برقرار

 

گر بپیچد سر ز امر ما تو هم

شو به مسلم در جدال و کارزار

 

آن لعین بی حیا از راه مکر

ناگهان در کوفه گردید آشکار

 

گفت با مردم که مسلم در کجاست

میرسد لشکر بسی در این دیار

 

هر که خواهد در امان باشد رود

آورد مسلم به حال خوار و زار

 

الغرض آن مردمان بت پرست

دور مسلم رفت از هر سو کنار

 

شد غریب و بی کس و بی خانمان

مستمند و مضطر و حیران و زار

 

تا گذارش شد به پیش طوعه نام

گفت ای زن شربت آبی بیار

 

گفت زن برگو که باشی ای جوان

واله و حیران چرا ای شهریار

 

گفت من مسلم پسر عم حسین

دست اهل کوفه گردیدم دچار

 

زن به سر زد پای او بوسید و گقت

آشیانم از کرم کن مرغزار

 

شه در آنجا یک شبی راحت نمود

صبح فردا گشت وقت کارزار

 

یک طرف آتشفشانی بر سرش

یک طرف تیر و سنان و گیر و دار

 

عاقبت او را چنان شمشیر و نی

بر سر و بر پیکرش از هر کنار

 

بر لب بامش چو بردند از جفا

گفت آندم کِای شه گلگون عذار

 

یا حسین ای شاه دشت کربلا

من به قربانت شدم ای دلفگار

 

تو مَیا در کوفه ای نور دو عین

چون وفاداری نباشد برقرار

 

گفت "رونیزی" سگ کوی حسین

خون ببارم بهر مسلم نیست عار

 


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

 

من فدای مسلم و طفلان او

جان فدای دیدۀ گریان او

هست "رونیزی" سگ دربان او

تا خورد یک لقمه ای از خوان او


  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی