بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

غدیریه - آمد ندای بَلِّغَ ما اُنزِلَ اِلَیک

 

ایدل غدیر خم شده امروز گلستان

اطراف یکدگر همه جمعند دوستان

 

لاهوتیان چو غنچۀ گل لب گشوده اند

در مدح و در ثنای علی شاه انس و جان

 

امروز گشته عالم ناسوت جملگی

همچون بهشت عدن که مَاوای حوریان

 

دشت و دمن تمام پر از ارغوان و عود

طاووس جلوه گر شد و طوطی ترانه خوان

 

بلبل بزن تو چهچه که گل گشته جلوه گر

قمری غزل سرای که شد فصل ارغوان

 

نسرین و سرو و لادن و نرگس به سبزه زار

بر لاله ژاله ریخت که گردید جاودان

 

در کوهسار کبک و به بستان هَزار ها

اندر فضا هما و ختن مُشکِ آهوان

 

ساقی بریز باده یکی جام لا تَخَف

زابِ طهور نی ز عنب باشدش نشان

 

از دست آن که تاج تبارک به سر نهاد

کو ساقی است شاهد بزم مُوالیان

 

نوح و خلیل و آدم و موسی و هم مسیح

صدها هزار یوسف و یعقوب همچنان

 

ایوب و لوط و یونس و ادریس و هم شعیب

هستند خادمان درش روز و هم شبان

 

الیاس و خضر و صالح و داوود و ارمیا

در بارگاه مرتضوی همچو بندگان

 

آمد ندای بَلِّغَ ما اُنزِلَ اِلَیک

از جانب خدای توانای کاردان

 

بهرِ نبیِّ محترم آن سیّدِ سُبُل

کن جانشین خویش معیَّن در این مکان

 

گر جانشین خویش نکردی معرفی

کار رسالت تو بُود نقص بی گمان

 

داری اگر تو خوف ازین مردمان دون

مائیم یاور تو به هر جا و هر مکان

 

اعلام کن ولایت عظمی به مرتضی

بعد از تو اوست حجت حق بر جهانیان

 

دستور داد ختم رُسُل تا در آن زمین

آیند گرد هم همه از پیر و از جوان

 

برگشت از جلو همه اندر غدیر خم

تا از عقب رسید تمامی کاروان

 

فرمود منبری بنمائید برقرار

تا بر فراز آن سخن خود کند بیان

 

شد بر فراز منبر و فرمود مصطفی

اینک امین وحی خداوند مهربان

 

گوید علی وصی بلافصل خود نمای

گردد سؤال بر همه هنگام امتحان

 

گفتا بیا به نزد من ای میر کائنات

آمد علی حضور پیمبر چو بندگان

 

آندم نبی گرفت کمربند مرتضی

چون مه به روی دست گرفتش در آن زمان

 

شه بر فراز دست نبی همچو ماه نو

بودند مردمان همه در انتظار آن

 

فرمود این علیست ببینید جملگی

باشد وصی من پس ازین بهرِ اُمّتان

 

هر کس مخالفت بنماید ز امر او

در روز بازخواست جهیمش بود مکان

 

فرمان اوست امر خداوند بی نیاز

فرض است بر تمامی عالم ز انس و جان

 

بیعت کنید چون که بُود بر شما امیر

در پیشگاه حق همه باشند کامران

 

حجاج آمدند سراسر ز راه شوق

دادند دست بیعت و گشتند شادمان

 

هر یک زبان به تهنیت و دل پر از صفا

بَه بَه بلند شد از خورد و هم کلان

 

خوشحال گشت احمد و مسرور شد علی

سکان آسمان همه با ذوق و امتنان

 

"رونیزیا" ثنای علی دمبدم بگو

تا روز رستخیز شوی شاد و کامران

 

اما هزار حیف که در دشت کربلا

اصغر به روی دست پدر گشت خون تپان

 

فرزند فاطمه گل گلزار مرتضی

چون شد شهید از ستم و جور کوفیان

 

یاران او تمام چو گل شد قلم قلم

زینب سکینه عاتِکِه در شیون و فغان

 

بردند راس شاه شهیدان به پیش خصم

خاکم به سر چگونه کنم شرح آن بیان

 

اندر تنور خانۀ خولی نمود جای

کو را برند مجلس دشمن به ارمغان

 

واویلتا که مجلس بزم و نشاط و عیش

سجاد ایستاده به چشمان خون فشان

 

"رونیزیا" به سر زن و کن خاک غم به سر

تا روز حشر بندگیت را بُود نشان

 
 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

 

 

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی