میلاد مولا علی ع، دوبیتی ***********************
میلاد مولا علی ع، دوبیتی
گویم از ماه رجب ای دوستان این داستان
فاطمه بنت اسد شد در حریم حق روان
گفت ای پروردگارا ای کریم ذوالجلال
آمدم بر درگهت تا بر تو گردم میهمان
حق جدم بانی این بیت پر ارج و بها
کن پذیرائی مرا ای خالق ارض و سما
احتیاجم هست بر لطف تو ای حیّ قدیم
تا شود آسان مَحاض و درد زائیدن مرا
گوئیا آمد ندا از جانب پروردگار
خوب کردی سوی ما گشتی تو اینک رهسپار
میهمانی می نمایم من تو را ای فاطمه
میدهم جایت به بطن کعبه رکن مستجار
تا که باشد آیتی از ما نشانی از علی
مالکی و بوحنیف و شافعی و حَنبلی
هر زمان آیند و بینند این مکان محترم
نقش بسته در میان بیت ما نام علی
ماند آنجا تا سه روز و بعد آن نیکو لقا
شد برون از کعبه آن بانوی با شرم و حیا
بود همراهش یکی طفلی ولی خورشید وار
در قُماط زرنگاری بود همچون پرنیا
شد خرامان بر زبانش بود نام کردگار
کاین چنین تاجی به سر دارم من از پروردگار
هیچ کس چون من نباشد مادری با این پسر
خانه زاد حق ندیده دیده ای در روزگار
آمد و آمد حضور خاتم پیغمبران
گفت شاها آمدم در کوی تو با ارمغان
یک غلامی من به درگاهت چنان ران ملخ
میکنم تقدیم تو ای سرور اهل جهان
چون گلی تقدیم کرد و بلبلش در بر گرفت
بوسه زن گردید رخسارش چنان آذر گرفت
محو و حیران جمالش گشت خیرالمرسلین
کارهای عالم ذَر جملگی از سر گرفت
گفت جانا از ره دور آمدم من سوی تو
دست بسته در حضورت تا ببینم روی تو
روز و شب بر آستان قدس تو سر مینهم
تا شوم قربان جعد سنبل گیسوی تو
گفت احمد آمدی خوش ای عزیزم در برم
می کشیدم انتظارت ای گل سیمین برم
تا بیائی و کنی ما را ز قید غم رها
چون تو میباشی سپهدار و امیر لشکرم
چهچه زن ای بلبل خوش خوان حق در این چمن
تا شود گلزار یکسر کوه و دشت و هم دمن
چون وجود تو بود اسلام را یار و معین
باید از دست تو گردد پاک نسل اهرمن
در جوابش گفت بودم رهنمای جبرئیل
نوح را بودم انیس و مونس و یار و خلیل
با تو بودم هر زمان ای رحمت للعالمین
تا رسیدم بر دو راهی گشتم از هجرت علیل
خواند از تورات و انجیل و صحف دیگر زبور
رهنمای موسی عمران بُدم در کوه طور
بندۀ فرمان تو هستم به جان در هر زمان
هر چه خواهی امر فرما چون غلامت در حضور
بعد قرآن خواند و گفتا حامی قرآن منم
جمله ابطال عرب را من ز زین می افکنم
قدرت حق بازوانم را نماید استوار
تا که همچون پر کاهی در ز خیبر برکَنَم
یا علی ای خسرو دین جانشین مصطفی
گویم از بهر چه شاها نامدی در کربلا
تا ببینی زینبت گردیده از ظلم و ستم
بی حسین و بی علمدار و غریب و بی نوا
کودکانت جملگی از تشنگی افسرده اند
نوجوانان از شهادت چون گلِ پژمرده اند
دخترانت یک بیک همچون اسیران فرنگ
در زمین کربلا بس تازیانه خورده اند
هست "رونیزی" چو کلبی بر سر کوی علی
قبله و محراب من طاق دو ابروی علی
روز و شب من انتظار لطف او دارم به دل
تا ببینم وقت رفتن روی نیکوی علی
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
2قُماط=قنداقه
محاض1. [ م َ ] (ع مص ) حیض. محیض. بی نمازی شدن زن.
- ۹۸/۰۱/۲۰