بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ذریته


گشته بلبل چهچه زن امروز در شور و نوا

طوطی و طاووس و هدهد آمد از شهر صبا

قمری و دُرّاج و تیهو شد غزلخوان با صفا

صندل و عود و صنوبر گشته یکسر پا بجا

پیک وحیِ حق رسید ایدل به نزد مصطفی

 

گفت شاها از سوی حق من سلام آورده ام

بعد از بهر تو اینک یک پیام آورده ام

قامتت را یک قمیصی نقره فام آورده ام

کن به بر این خلعت زیبا بنام آورده ام

تا بپوسی و شوی بر خلق عالم رهنما

 

ساکنان عالم لاهوت یکسر در طرب

ساکنان عالم ناسوت بر لبها رطب

من چه گویم اَلعجب ثُمّ العجب یا لَلعجب

در حرا جبریل آمد چون غلامی با ادب

گفت جانا آمدم تا بر تو گویم ماجرا

 

هین تو بر خوان ای حبیب حضرت پروردگار

گفت برگو از کجا ای پیک وَحیِ کردگار

گفت نام خالق ارض و سما لیل و نهار

آن که دارد عالم و علم و قلم را استوار

ای که بعد از خلقت عالم چو دُرّی پر بها

 

عرش و فرش و کرسی و لوح و قلم در دست تو

حور و غلمان و جنان یکسر بُود پابست تو

هستی این عالم امکان بود از هست تو

نرگس شهلا خجل باشد ز چشم مست تو

خاتم پیغمبران هستی تو تا روز جزا

 

هست آدم باب تو چون بنده ای در کوی تو

ماه و خورشید و فلک باشد خجل از روی تو

سوسن و نسرین و لادن مضمحل از بوی تو

هست تاریکیِ شب از سنبل گیسوی تو

در جهان هستی تو جانا مظهر لطف خدا

 

خیز از جا دور کن بر خود تو جانا این گلیم

مردمان را کن تو دعوت جانب حیّ قدیم

بندۀ درگاه تو باشد هزاران چون کلیم

نوحِ شیخ الانبیا باشد تو را همچون ندیم

بر خلیل حق تو میباشی چنان فرمانروا

 

یوسف و یعقوب و اسحاق و خلیل بی خلل

یونس و ایوب و داوود و مسیحِ بی بَدَل

شیث و سام و خضر و لوط و صالح و یکتا جَمَل

جملگی در کوی تو بودند از روز ازل

چون غلامان هود و ادریس و هزاران ارمیا

 

از حرا آمد برون شد جانب منزل روان

ناگهان زد حلقه بر در خاتم پیغمبران

چون خدیجه آمد و در را گشود و گفت هان

این چه نوری هست جانا در جبین تو عیان

اینچنین لرزان چرائی ای شه کشور گشا

 

گفت این نور نبوت گشته امروزم نصیب

دین حق امروز می باشد چو من زار و غریب

لیک باشد وعدۀ حق آیۀ فتحٌ قریب

دین من دین جهانی مینماید عنقریب

چون منم امروز خاتم بر تمام انبیا

 

گفت ایمان دارم از این خلعت زیبای تو

منتظر بودم ببینم بر قد رعنای تو

چون که در رؤیا بدیدم این رخ زیبای تو

هاتفی گفتا تو پیغمبر منم همتای تو

کلبۀ من گشته از لطف تو عرش کبریا

 

هر چه گوئی من بگویم ای حبیب کردگار

گفت برگو ذات یکتا خالق لیل و نهار

تا شوی در هر دو عالم کامیاب و رستگار

گفت یا رب خود گواهی چون که هستم شرمسار

آمدم بر درگهت پروردگار ماسوا

 

کیست گویم این خدیجه اولین زن در جهان

حامی دین همسر پیغمبر آخر زمان

مادر زهرا بُود این افتخارش بس که آن

مینماید یاد او فرزند او صاحب زمان

بلکه فرزندش حسین یادش کند در کربلا

 

گوید ای مردم منم فرزند پاک مصطفی

مادرم باشد خدیجه بانوی اُمّ القُری

مام من زهرا و باب من علی مرتضی

از چه رو لب تشنه باشم ای گروه بی حیا

کودکانم یک بیک لب تشنه اندر خیمه ها

 

هست "رونیزی" چو کلبی روز و شب اندر فغان

یا رسول الله نظر کن یکدمی بر اُمَّتان

من خجل هستم ز عصیان ای شه کون و مکان

لیک قربان تو با اخلاق تو با امتنان

افتخارم این بُود هستم غلام مصطفی

 
 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

 

قمیص=پیراهن
  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی