یا قمر منیر بنی هاشم علیه السلام ********************
یا قمر منیر بنی هاشم علیه السلام
سرچشمۀ وفا و صفا و حیا توئی
فرزند مرتضی شه خیبر گشا توئی
نور دو چشم حضرت خیرالنسا توئی
میر سپاه خسرو گلگون قبا توئی
آن یکه تاز معرکۀ کربلا توئی
شاهان عالمند غلامان کوی تو
خورشید و ماه پرتوی از نور روی تو
گردیده منفعل همه گلها ز بوی تو
ملک و ملک همه در گفتگوی تو
در علم و در ادب همه را رهنما توئی
وصف تو را به عالم امکان مجال نیست
بر عاشقان کوی تو یک دم رحال نیست
سوداگران عشق تو هرگز زوال نیست
بیمار چون طبیب تو باشی ملال نیست
باب الحوائج همه نزد خدا توئی
در بیشه همچو شیر و به میدان چو قهرمان
در کوه همچو ببر و به دریا نهنگ و آن
در پشت کوه قاف تو سیمرغ در امان
در باغ همچو سرو و هزاری به بوستان
این بس که در نبرد چو فرّ هما توئی
غلمان و حوریان همه محو جمال تو
حیران از این صفات و جلال و کمال تو
در حشر عاصیان به امید وصال تو
خوبان خورند غبطه به جاه و جلال تو
در رستخیز یاور هر آشنا توئی
سقای تشنگان و علمدار بی کسان
گشتی به دور خیمۀ شه همچو پاسبان
تا زینبت بخوابد و آسوده کودکان
آن شب ظهور نور خدا در تو شد عیان
الحق که یادگار شه لافتی توئی
ای دل بیا رَویم دمی سوی نینوا
بینیم بارگاه ابالفضل باوفا
عرض ادب کنیم به آن معدن سخا
گوئیم ای برادر فرزند مصطفی
لطفی نما که مظهر لطف خدا توئی
فریاد از آن دمی که شدی عازم فرات
جز حق نبود در دل تو هیچ، التفات
برداشتی چو آب و لبان تو بود مات
گشتی برون تو تشنه لب ای مایۀ حیات
آب حیات را به یقین در بقا توئی
از دشمنان محاصره گشتی در آن زمان
تیری به مشک آمد و چشم تو خونفشان
در انتظار آب نشستند کودکان
هر یک زبان حال که ای عمّ مهربان
سقای تشنگان صف کربلا توئی
ناگاه در کمین، یکی زان قوم بی حیا
دست مبارکت ز جفا گشت چون جدا
می خواستی که آب رسانی به خیمه ها
دست دگر جدا شد و گفتی که یا اَخا
ادرک طبیب این دل غم مبتلا توئی
آمد حسین دید فتادی چو بر زمین
آهی کشید و گفت علمدار نازنین
برخیز و بی کسی من و زینبم ببین
در انتظار دیدن تو هست عابدین
ای نور دیده خفته در اینجا چرا توئی
قدّم خمید از غم تو ای برادرم
پشت و پناه من توئی ای میر لشکرم
واویلتا چگونه روم جانب حرم
گویم چه در جواب به اطفال مضطرم
در خون خویش غوطه وری با وفا توئی
"رونیزیا" به سر زن و از دیده خون ببار
در ماتم مصیبت عباس نامدار
پور غضنفر است که شاهان روزگار
در بندگی به او بنمایند افتخار
کلبی به کوی آن شه نیکو لقا توئی
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
رحال=جمع رحل و به معنای زین و پالان است که بر روی شتر میاندازند،
رحل اقامت افکندن، رخت و اسباب سفر، بار سفر، منزل، ماوی
- ۹۸/۰۱/۱۸