شهادت ابامحمد الحسن ابن علی ع ********************
شهادت ابامحمد الحسن ابن علی ع
هفتم شهر صَفَر از نو مصیبت شد به پا
چون که در کام حسن زهر جفا شد آشنا
در عزایش جملگی اهل زمین و آسمان
گشته گریان از فراقش خسرو گلگون قبا
آمد و راس برادر چون گلی در بر گرفت
گفت ای نور دو چشمم گو چه باشد ماجرا
در جوابش گفت ای جان عزیزم گوش کن
تا نمایم من وصیت ای شه بی اقربا
بر یتیمان برادر چون پدر شو غمگسار
قاسمم همراه خود بَر در زمین کربلا
بعد گفتا ای برادر زینبم را یار باش
بالاخص هنگام رفتن سوی دشت نینوا
گو به زینب خواهرم اینک بیاید در برم
تا شود یک دم پرستار منِ غم مبتلا
زینب آمد گفت ای جان برادر چون کنم
گفت رُو تشتی بیاور خواهر بی اقربا
تا تهی سازم ز خون دل وجود خویش را
راحت و آسوده گردم بلکه از جور و جفا
زینب غمدیده تشت آورد آنگه دید او
خون دل گردید جاری از گلوی مجتبی
زد به سر گفتا که واویلا برادر جان چه شد
کاش میمُردم نمی دیدم به دوران این چه ها
هست "رونیزی" چو کلبی بر سر کوی حسن
دمبدم دارد فغان بر اهلبیت مصطفی
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۸/۰۱/۱۸