بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

زبان حال حضرت رقیه س *********************

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۶:۴۲ ب.ظ

زبان حال حضرت رقیه س

 

رقیه بگفتا حزینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

بخوابم ز غم چون غمینم پدر

که شاید تو را من ببینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

 

چو خوابید آن طفل بی اقربا

بیامد به خوابش شه کربلا

نوازش نمودش ز راه وفا

بگفتا ز هجرت غمینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

 

نبودی ببینی که شمر لعین

چو سیلی به صورت مرا زد چنین

شدم از فراق تو با غم قرین

ببین صورت نازنینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

 

پدر زینبت شد ز غم خون جگر

به همراه با کودکان در بدر

نیاسود آنی ز رنج سفر

به غمخواریِ عابدینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

 

پدر جان مگر نه که در کربلا

نو رفتی که آب آوری بهر ما

فراموش کردی تو بابا مرا

ببین این لب آتشینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

 

به هر گه سراغت گرفتم پدر

همی گفت زینب که بابت سفر

به دیدار من آمدی تو به سر

ز ظلم یزید این چنینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

 

بگویم ز زینب و یا خواهرم

ز اکبر بگویم و یا اصغرم

ز عباس عموی نام آورم

زدم لطمه ها بر جبینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

 

چو بیدار شد او ز خواب گران

به سر زد بگفتا که ای عمه جان

به دامان بابم بُدم این زمان

که می گفتمش بی مُعینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

 

چنان ناله در نیمه شب شد بلند

ز زنهای بی یاور و مستمند

که گوئی شب تیره ابری فکند

رقیه بگفتا حزینم پدر

نظر کن خرابه نشینم پدر

**********************


که ناگه یزید آن سگ بی حیا

ز جا جست از خواب و گفت آن دغا

 

که این ناله ها از کجا و ز کیست

در این نیمه شب گریه از بهر چیست

 

دمشقی که بودش در آنجا ندیم

بگفتا که ای بی حیای لئیم

 

بود گریه از بانوان اسیر

بهانه گرفته چو طفلی صغیر

 

به کنج خرابه پدر خواسته

که صبر از دل و جملگی کاسته

 

چنان داد دستور آندم یزید

که راس پدر از یرایش بَرید

 

ندیده کسی زیر این آسمان

که راس شهیدی برند ارمغان

 

برای صغیری که گریان بود

ز هجر پدر زار و نالان بود

 

سرِ شه به سوی خرابه روان

ولی در طبق بود چون مه عیان

 

به پیش رقیه نهادند سر

بگفتا که ای زینب خون جگر

 

طعامی نخواهم من ای عمه جان

بفرمود زینب به آه و فغان

 

که سرپوش بردار ای دخترم

تو مقصود خود بنگری لاجرم

 

چو سرپوش برداشت آن دل غمین

به راس پدر گشت خیره چنین

 

بزد بر سر و گفت آن بی نوا

که ای تشنه لب خسرو کربلا

 

خبر داری از حالت دخترت

که همچون یتیمان نشیند بَرَت

 

به دیدار من آمدی خوش بیا

در این کنج ویرانه سر وقت ما


بُدم انتظارت دمادم پدر

به نزدم بیائی بیائی به سر

 

کجا بودی ای باب زار شهید

بدیدم تو را من به بزم یزید

 

که شد چوب کین بر سرت آشنا

زدم بر سر و سینه با صد نوا

 

چه گویم پدر جان که در این سفر

اسیر و ذلیل و همی دربدر

 

بُدی مهربان با من ای تاجدار

تو رفتی شدم بی کس و غمگسار

 

الهی شوم کور ای شاه دین

نبینم تو را جان بابا چنین

 

که ناگه نظر کرد زینب بدید

رقیه چو بلبل ز بستان پرید

 

تمام اسیران به شور و فغان

که خاموش شد بلبل و داستان

 

بدیدند آن دم که بیمار غم

روان گشته سیلاب اشکش چو یَم

 

بفرمود این طفل گفتا به من

که آیا در این شهر مانند من

 

کسی هست بی آشیان در گذر

یتیمی چو من انتظار پدر

 

از این رو مرا آتشی بر روان

که در کنج ویرانه او داد جان

 

به خاکش سپارید این ناتوان

بود عبرتی بعد از این در جهان

 

شود کاخ ویرانه ویرانه کاخ

ببینند بلبل مکانش به شاخ

 

بیایند مردم ز نزدیک و دور

فرستند لعنت به حکام زور

 

ز گبر و ز ترسا و هم از یهود

تمامی فرستند بر ما درود

 

چو غساله آمد کند شستشو

بزد بر سر و بود در گفتگو

 

بگوئید این طفل دردش چه بود

که جسم شریفش شده چون کبود

 

بگفتند کعب نی و سیلی است

که بینی چنین جسم او نیلی است

 

چنان ماه در خاک غم شد نهان

به ویرانه آخر شدش آشیان

 

ولی جسم بابش که دور از وطن

برهنه سه روز و سه شب بی کفن

 

تمام شهیدان در آن سرزمین

به خون غوطه ور همچو ماء مَعین

 

تو "رونیزیا" لب ببند از سخن

که زینب ز غم بَر دَرَد پیرهن

 
 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

 

 

 


  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی