نوحۀ حضرت ربابه خاتون ، علی طفل صغیرم لائی لائی ببین خشکیده شیرم لائی لائی ********************

نوحۀ حضرت ربابه خاتون

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 

سرت را میگذارم بر سر دوش

دمی از گریه کردن شو تو خاموش

شدم بهر تو مادر زار و مدهوش

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 

پس از تو گر دمی زنده بمانم

دمادم از فراقت در فغانم

شب و روز این بود ورد زبانم

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 

ببین پستان من خشکیده از شیر

از این غم گشته ام محزون و دلگیر

در این صحرا بود پیکان و شمشیر

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 

بگویم عمه ات زینب بیاید

که فکر قطرۀ آبی نماید

مرا مادر دگر طاقت نشاید

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 

تو رفتی همره بابت به میدان

لب لعل تو شد یاقوت و مرجان

بمیرد مادرت ای طفل نالان

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 

ز غم آخر شدم آوارۀ تو

چه شد این صورت مه پارۀ تو

به قربان گلوی پارۀ تو

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 

چو دیدی باب خود بی یار و تنها

تو هم مادر شدی قربان بابا

بخواب ای اصغرم آسوده اینجا

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 

توئی "رونیزیا" هر دم نوا خوان

برای اصغر محزون نالان

ربابه هر زمان گوید به افغان

علی طفل صغیرم لائی لائی

ببین خشکیده شیرم لائی لائی

 
 التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....