بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

میلاد حضرت شمس الشموس علی ابن موسی الرّضا ع

 

مهین تولد شاهنشه خراسان است

کزین تولد عظمی جهان گلستان است

 

تبارک الله از این خلقت جهان آرا

ببین که یوسف صدیق محو و حیران است

 

به بارگاه شریفش تمام جن و ملک

بسان شمع  چو پروانه ای که سوزان است

 

دلا نخور تو دگر غم که گشته وقت نشاط

که نور بلبل زهرا چو مه نمایان است

 

هزار آدم و نوح و خلیل و هم موسی

به پیش حضرت او همچنان غلامان است

 

به آدم است دلیل و خلیل بَرد و سلام

به نوح ناجیِ آن ورطه های طوفان است

 

مسیح را دم و ایوب را طبیبِ دل است

همی به یونس محزون چو یار زندان است

 

کنم چو وصف جمالش خجل شود خورشید

چه گویمش نتوان گفت عقل حیران است

 

هزارها چو انوشیروان و حاتم و دارا

به عدل و بخشش او چون گدای دوران است

 

تمام قیصر و کسری و امپراطوران

اگر قبول کند بر درش چو دربان است

 

بُود رؤف و بُود مهربان و خوش آئین

بُود رضا که رضایش رضای سبحان است

 

بهشت و جنت و فردوس و حور و غلمانش

بدون لطف رضا چون شب زمستان است

 

برو به طوس ببین بارگاه و ایوانش

کشیده سر به فلک همچو عرش یزدان است

 

پناه و ملجاء هر مستمند و بی غمخوار

خصوص قبلۀ حاجات اهل ایران است

 

صبا ز من تو بده مژده بر تمام جهان

بگو که نوبت تجدید عهد و پیمان است

 

دو دست دست خدا آستین به نام رضا

چنان که ضامن آهو شدن نه آسان است

 

مگر که حجت حق چون شهی رضا باشد

که قلب عالم امکان جسم را جان است

 

دو چشم نرگس شهلا دو ابروان کمان

لبش چو لعل روان بخش آب حیوان است

 

دو گیسوان بلندش چنان شب یلدا

که هم سیاه و همی نوربخش کیوان است

 

به کهکشان و به سیار، ثابت و خور و ماه

دهد ضیاء که نورش ضیاء رحمان است

 

بزن تو چهچه اَیا بلبل نکو گفتار

نگر که دشت و دمن جمله همچو بستان است

 

به دشت قمری و طاووس و طوطی و درّاج

به کوه کبک و دمن آهوان فَتّان است

 

به باغ سرو و صنوبر بنفشه با نرگس

به هر طرف نگری نسترن چو پیکان است

 

شبانه روز تو "رونیزیا" ثناخوان باش

به درگهی که همه لطف و جود و احسان است

 

برو دمی تو به درگاه شاه تشنه لبان

بگو که جسم عزیزان به خاک عریان است

 

به قتلگاه گذر کن ببین علی اکبر

سرش به دامن بابش چو غنچه خندان است

 

نگر تو قاسم نوکدخدا در آن وادی

فتاده پیکر او پایمال اسبان است

 

صدا زند که عمو جان برس به فریادم

منم فتاده به میدان به خاک یکسان است

 

حسین چو باز شکاری رسید و دید آن دم

دُرِ یتیم برادر به خون چو غلطان است

 

بگفت جان برادر ببین که عمّویت

رسید حیف که جسم تو خالی از جان است

 

بریز اشک چو باران ز دیده "رونیزی"

که مجتبی پدرش در بهشت گریان است

 
 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

 

نوکدخدا یعنی تازه داماد

 

 

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی