محرم آمد و میر علمدار **************************
محرم آمد و میر علمدار
محرم آمد و آمد محرم
زمین و آسمان شد پر ز ماتم
محرم آمد و گلها خزان شد
چنان ظلمی ز دست ساربان شد
محرم آمد و فرزند زهرا
به دشت کربلا گردید تنها
محرم آمد و میر علمدار
بیامد در حضور شاه ابرار
نظر کن در حرم اطفال محزون
ز تاب تشنگی گردیده دل خون
سکینه دمبدم در اضطراب است
نجیبه منتظر از بهر آب است
بده اذنم روم شاها به میدان
رسانم قطرۀ آبی به طفلان
ببین ای خسرو کون و مکانم
علی اصغر زده آتش به جانم
تمام کودکان اندر تب و تاب
چو گل پژمرده بهر جرعه ای آب
جوابش داد شاه تشنه کامان
توئی سردار من در این بیابان
اگر رفتی تو ای جان برادر
چه سازم من به این قوم ستمگر
اگر رفتی شود زینب پریشان
ز هجر تو کند هر لحظه افغان
توئی شیر ژیان پور غضنفر
توئی پشت و پناهم ای برادر
توئی یار و ندیم و مستشارم
اگر رفتی تو من بی غمگسارم
اگر رفتی تو ای ماه مدینه
ز هجرت دمبدم نالد سکینه
چو رفت آب آورَد آن ماه تابان
به سوی دجله همچون شیر غرّان
نشست و مشک را پر کرد و برخاست
که ناگه تیر آمد از چپ و راست
پس از چندی صدا زد کِای حسینم
بیا بنگر که من در شور و شِینم
بزن "رونیزیا" همواره بر سر
حسین آمد به بالین برادر
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۸/۰۱/۱۲