یا مولانا یا اباصالح المهدی عج *********************
یا مولانا یا اباصالح المهدی عج
ایدوست نظر کن که چه ها بر سر من رفت
بلبل ز گلستان و ز بستان و چمن رفت
دست من و دامان تو ای سرو خرامان
از گلشن ما سنبل و نسرین و سمن رفت
در عالم هستی دگرم جز تو کسی نیست
آن هم ز جهالت جهت بوی لبن رفت
ابروی کجَت کعبۀ دلهای پریشان
دل در طلبت همچو هما سوی رَسَن رفت
هر کس که چو من واله و شیدای تو باشد
چون بلبل بیدل که به هر دشت و دمن رفت
دل در پی دلدار دلارام روان بود
صد حیف که او هم پی آهوی ختن رفت
دیوانه منم مست منم عقل ز سر شد
مجنون منم مهوشِ من از برِ من رفت
هر کس که به درگاه تو آید به ارادت
در روز قیامت چو اویسی به قَرَن رفت
یک دم بنگر کلبۀ یاران شده تاریک
بی روی تو ای دوست همه دُر ثمن رفت
امروز دگر گشته جهان یکسره در هم
شِکر ز نِی و رنگ ز یاقوت یمن رفت
بنگر شده معروف ز فقدان تو جانا
معروف فراری شد و در سوی وطن رفت
مردان و زنان گشته هم آغوش و هم آواز
عقل از سر مردان و حجاب از سر زن رفت
از پرتو روی تو ایا ماه درخشان
در گلشن حق ز آمدنت زاغ و زغن رفت
آدم ز ازل نام تو را خواند و رها شد
در کوی سراندیب، که با جور و مَحَن رفت
چون نوح به طوفان بلا گشت گرفتار
از لطف تو در ساحل جودی به وطن رفت
گر پرده ز رخ برفکنی صد چو خلیلت
در آتش نمرود چو دستان به سخن رفت
موسی که بود همچو یکی بنده به طورت
بهر اَرَنی آمد و با لحنۀ لَن رفت
عیسی که به گهواره سخن گفت به یاران
آن نطق تو بودش که کلامش به دهن رفت
صد یوسف و یعقوب و سلیمان و شعیبت
چون بنده به درگاه تو ای شاه زَمَن رفت
افسوس که در کرببلا خسرو خوبان
بالین علی اکبر صد پاره بدن رفت
فرمود که ای نوگل بستان نبوت
رفتی و ز داغ تو روان از تن من رفت
فریاد از آن لحظه که زینب به برادر
گفتا ز چه رو جسم تو بی غسل و کفن رفت
"رونیزی" از این غم تو همی خاک به سر کن
عباس علمدار جدا دست ز تن رفت
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
سراندیب=نام کوهی است مشهور که آدم صفی علیه السلام از بهشت بدانجا فرودآمد و مقام کرد و نقش قدم او در آنجا هست
............
لحنه=آواز خوش و موزون،نوا،کشیدن صدا،اجتماع حالت های صداهای مختلف
- ۹۸/۰۱/۱۱