یا اباصالح عج مددی **************** تضمین به غزل سعدی
یا اباصالح عج مددی
تضمین به غزل سعدی
هست به دل آرزو طرۀ دلجوی دوست
قبله و محراب من طاق دو ابروی دوست
گردنم افتاده چون سلسلۀ موی دوست
آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمی است ما و غم روی دوست
نالۀ زاغ و زَغَن طوطی و طاووس و سار
فتنۀ ساقی دمی گشته چو آوای تار
چون که ندیدم کسی عاشقی اندر قرار
ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست
خون دل ار میخورم زِ غم در این روزگار
هر چه کنم جستجو نباشدم اذن یار
هان که بباید نشست منتظر خط یار
داروی عشاق چیست زهر ز دست نگار
مرحم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
روز ازل دلبرم بود به من همزبان
شاهد بزم ازل ساقی میخوارگان
خم بنمودم مگر همچو دل ابروان
گر متفرق شود خاک من اندر جهان
باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست
از غم روز و مَهَش روز و شبم مشتعَل
چو کبک بی بال و پر بیفتم از هر محل
خوراکم ار خون دل فزون بود از عسل
گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل
روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست
به پیش دلبر برو ز من نما گفتگو
که از غمت گشته ام هزار کمتر ز مو
شود که من لحظه ای شوم تو را روبرو
هر غزلم نامه ایست صورت حالی در او
نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست
نظم تو "رونیزیا" گشته بسی دلپذیر
وصل تو گر در جهان ز مصلحت گشته دیر
بزن تو دست نیاز بگو به حیِ قدیر
لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر
سحر نخواهد خرید غمزۀ جادوی دوست
صبا برو کربلا ببین تو صحرای خون
حسین و یاران او زِ زین شده واژگون
بگو ز غم آسمان ببین شده نیلگون
بنال روز و شبان مگو که گردیده چون
ببوی "رونیزیا" تو جعد گیسوی دوست
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۲/۲۸