زبان حال حضرت سکینه س
زبان حال حضرت سکینه س
شد چو عباس سقای طفلان
عازم آب بر سوی میدان
شد سکینه در آندم نوا خوان
العطش العطش ای عمو جان
از عطش رفته تاب و توانم
خشک گشته عموجان لبانم
اصغر آن طفل شیرین زبانم
گشته از تشنگی زار و حیران
ای سپهدار و سقای لشکر
جملگی اهلبیت پیمبر
از عطش بی نوا گشته یکسر
عمه ام زینب مو پریشان
کشته شد اکبر آن سرو نازم
بی برادر به دوران چه سازم
این اسیری و شام و حجازم
تا به کی من بسوزم ز هجران
مضطر و زار و هم دلفگارم
از عطش حالت احتضارم
از غمت ای عمو بیقرارم
گو چه سازم به این قوم عدوان
در جوابش بگفت ای حزینه
نور چشمان من ای سکینه
ای گل گلشن بی قرینه
چون روی در مدینه شتابان
گو که ای دختر بیقرارم
تا دم مرگ در انتظارم
گر توانی بیا بر مزارم
بر سر قبر من شو نواخوان
ای علمدار شاه شهیدان
ای پناه همه مستمندان
وقت مردن تو از راه احسان
بین که "رونیزیَ"ات گشته نالان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۲۲