زبان حال عبدالله ابن الحسن ع ***********
****زبان حال عبدالله ابن الحسن ع
طفلی ز شاه دین حسن در روز عاشورا
از خیمه گه آمد برون با شورش و غوغا
میگفت گویا دمبدم شهزادۀ والا
کو عموی زارم حسین صد آه و واویلا
کِای عمۀ غم پرورم ای زینب دلخون
بنگر که از هجر عمویم من شدم مجنون
برگو چه سازم عمه جان من اندر این هامون
کن چارۀ درد مرا ای دختر زهرا
من میروم در قتلگه ای عمۀ مضطر
شاید ببینم من عمویم شاه بی لشکر
یا میشوم من کشته یا با عم غم پرور
آئیم با هم از سفر در خیمۀ لیلا
آن طفل محزون رو بسوی قتلگاه آمد
فریاد و واویلا کنان آن بینوا آمد
زینب ز غم بر سر زنان با صد نوا آمد
گفتا دمی بنگر به ما ای نوگل زهرا
آمد به نزد شاه دین آن طفل غم پرور
گفتا سلام ای پادشاه بی کس و یاور
برخیز در خیمه رویم ای عموی مضطر
زینب نماید مرحمی بر زخمت ای جانا
فرمود شاه بیکسان کِای طفل محزونم
برگرد و رو در خیمه گه منما تو دلخونم
از بهر یاران ای عزیزم همچو مجنونم
نبود به دل رحمی عمو این فرقۀ اعدا
گفتا چه خوش عمو که در خون غوطه ور گردم
کشته شدن صد به از این تنها چو برگردم
بنگر ز تاب تشنگی یکدم رخ زردم
خواهم روم پیش علی اصغر شه والا
ناگاه یک ظالم برون با تیغ آتشبار
بر دست آن شهزاده زد آن کافر غدار
عبدالله مضطر چو شد بی دست و هم افگار
گفتا که یا اُمّاه بیا رفتم از این دنیا
بس کن تو رونیزی که زهرا در فغان باشد
جن و ملائک جملگی چون نوحه خوان باشد
از بهر این کودک حسن زاری کنان باشد
کلثوم و زینب هر زمان گویند واویلا
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۲۱