زبان حال حضرت قاسم ع**********
زبان حال حضرت قاسم ع**********
گفت قاسم کِای عموی نازنین
دست خط مجتبی بابم ببین
امر فرموده است آن شاه جهان
تا شوم قربان تو در این مکان
سر خطِ قربانیم در این زمین
گشته صادر ای عموی نازنین
تا شوم قربان جان اکبرت
من شوم پروانه بر دور سرت
اذن فرما تا روم مردانه وار
بر زنم خود را به قلب صد هزار
چون شوم من کشته در راه خدا
نیست پروائی که گردم سر جدا
شد حضور شاه دشت کربلا
بوسه زد دست عمو را از وفا
کرد حاصل اذن شد آندم روان
با دلی پر حسرت و شور و فغان
گفت شاها کن حلالم از وفا
لحظۀ دیگر به بالینم بیا
شد سوار و رهسپار کارزار
گشت همچون حیدر دلدل سوار
نعرۀ الله اکبر از جگر
برکشید آن زادۀ خیرالبشر
هل مبارز هرچه گفت آن بی نظیر
کس نیامد روبروی آن منیر
همچو شیر افتاد بین روبهان
از دم تیغش چنان برگ خزان
هر طرف میگشت قاسم حمله ور
بر زمین افتاد دست و پا و سر
امر شد از ابن سعد بی حیا
تا که آن دُرّ یتیم بی نوا
سنگسار و سنگبارانش کنید
از جفا هم تیربارانش کنید
از سر زین بر زمین آن نوجوان
چون فتاد او گفت شاها الامان
هست "رونیزی" به حال ناتوان
چون سگی بر درگهت ای نوجوان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۲۰