بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

زبان حال حضرت قاسم ع ******************

شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۳۳ ق.ظ

زبان حال حضرت قاسم ع


ای عموی نازنین ای خسرو گلگون کفن

دست من بر دامنت رحمی نما بر حال من

 

من یتیمم دل دو نیمم بی کسم بی یاورم

اذن فرما تا روم میدان شوم گل پیرهن

 

یاوران رفتند من تنها در این دشت بلا

هست امیدم شوم قربان تو ای ممتحن

 

کن مرا قربانی شهزاده اکبر ای عمو

تا شوم آسوده از این ذلت و جور و محَن

 

گر نیم قابل روم میدان کنم جانم نثار

چاره ای نبود وصیت کرده بابایم حسن

 

چون بیایم کربلا ای معدن احسان و جود

در رکابت کشته گردم ای گل نسرین بدن

 

سرفرازم کن به پیش جد و باب و مادرت

این شهادت را به من بنما عطا در انجمن

 

گیرم ای شاها ندادی اذن قربانت مرا

بی تو برگو چون روم با کودکان اندر وطن

 

ای عمو قرآن سفارش بر یتیمان کرده است

کن ترحم بر من محزون در این دیر کهن

 

در جواب قاسم نوکدخدا سلطان دین

گفت جانا بیش از این آتش مزن بر جان من

 

یادگار مجتبائی در زمین ای نازنین

سخت باشد بر عمویت ای مه سیمین بدن

 

پیش رویم کشته گردی جسم تو در خاک و خون

غوطه ور گردد چو ماهی در میان اهرمن

 

گفت شاها افتخار است در رهت گردم فدا

طوطیا گردد به زیر سم اسبان این بدن

 

سرخط آزادگی بر کشتنم صادر نمود

حجت دوم شه سوم ولیّ ذوالمنن

 

دید چون خط برادر را ببوسید آن زمان

اذن دادش تا رود میدان شود گلگون کفن

 

همچو مه شد چلوه گر اندر میان رزمگاه

گفت ای قوم دغا هستم گل باغ حسن

 

جد من باشد علی بابم حسن ای کوفیان

جده ام زهرا عمویم شاه بی غسل و کفن

 

زد به قلب لشکر و افتاد چون شیر ژیان

در میان روبهان شد همچو بلبل چهچه زن

 

ناگهان شد روبرو با مُنقذ ملعون دون

چون خیار تر دو نیمش کرد آن پور حسن

 

آفرین از عالم لاهوت احسن از ملک

در عجب ناسوتیان زین طفل و زین شمشیر زن

 

یا رب این بازو چه بازو هست گویا حیدر است

در مصاف و جنگ این شهزاده باشد بوالحسن

 

لیک با آل علی این روزگار بی حیا

دائماً اندر کمین باشد به صدها مکر و فن

 

توسن قاسم دو دستش رفت در گودال مرگ

بر زمین افتاد و تیغ کین به فرقش شعله زن

 

گفت عمو رس به فریادم که گشتم بی نوا

در میان دشمنان افتادم ای شاه زمن

 

شه چنان باز شکاری بر سر قاسم رسید

دید ابن سعد را بر سینه اش دارد وطن

 

جنگ شد مغلوبه روی سینۀ نوکدخدا

پایمال سم اسبان سینه و دست و بدن

 

شه بگفتا منفعل هستم ز تو ای قاسمم

آمدم اما چه سودی بهر تو این آمدن

 

بس کن ای "رونیزیا" چون داغ این نوکدخدا

آتشی افکند بر قلب شه گلگون کفن


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی