زبان حال حضرت ام المصائب س
زبان حال حضرت ام المصائب س
گفت زینب با یزید بی حیا
کای لعین کافر شوم دغا
میکنی فخر و بسی نازی به خود
بی خبر هستی تو از امر خدا
نُملیی را حق که فرمود اِنَّما
در قیامت بر تو بی چون و چرا
خوش ولی از کشتن سبط رسول
یا که اولادش اسیر و بی نوا
خود نمیدانی مگر ای بی خرد
جد تو آزاد شد از دست ما
این سزای نیکی آن روز نیست
در عوض بر ما کنی جور و جفا
کن یقین خواهی نخواهی میروی
پیش جد و باب خود در آن سرا
دائماً دنیا نباشد بهر تو
هر چه خواهی کن به ما ظلمت روا
لیک با قهر الهی چون کنی
در جهنم در جوار اشقیا
آتش حق چون بگردد شعله ور
میشوی دود و روی اندر هوا
کرده ای امروز ما را دستگیر
کشته ای فرزند پاک مصطفی
بهتر از این بر تو نبود انتظار
ظلم باشد فخرِ اولادِ زنا
گر زنا زاده نبودی اینچنین
حجت حق را نمیکردی جفا
کافر و گبر و یهودی جملگی
هر یکی بر صندلی بگرفته جا
اهلبیتت پشت پرده با حجاب
دختران خسرو گلگون قبا
دست بسته ایستاده پای تخت
غل به گردن عابد غم مبتلا
شیر حق بر گردنش زنجیر هست
عار ناید شیر از این ماجرا
چون خری در گل فرو شد آن لعین
سر به زیر انداخت شد در ابتلا
ناگهان گفت آن سگ بی آبرو
میدهم خون حسینت را بها
آتشی زد بر دل زینب چنان
سوخت آندم گوئیا سر تا به پا
بازگفتش زینب خونین جگر
شرم کن ای بی حیا از مصطفی
کرده ای خون بر دل اهل جهان
تشنه لب کشتی تو مردان خدا
روزگارت تا قیامت ای لعین
لعن تو شد دمبدم واجب به ما
گفت آن ملعون که چوب خیزران
آورید ایندم که سازم آشنا
در حضور خواهرش یا دختران
بر لب و دندان شاه کربلا
گشت خاموش از سخن زینب ولی
اشک جاری شد چو سیل از دیده ها
گفت ای خاکم به سر کمتر بزن
بر لبان نوگل باغ هُدی
ناگهان گفتا سکینه عمه جان
خاک عالم بر سرم زین ماجرا
کن نظر ای عمۀ غم پرورم
خیزران و این سر و طشت طلا
بس کن ای "رونیزی" زار حزین
ای سگ درگاه آل مرتضی
إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۱۸