در مصیبت امام زین العابدین ع
در مصیبت امام زین العابدین ع
در وادی حَرّان و غل و جامعه یاران
بر گردن بیمار چنان آتش سوزان
فرمود به زینب که بیا عمۀ محزون
یکدم تو مرا بَر به سوی سایه ز احسان
زنجیر چنان آتش این دشت ز گرما
بر این بدن من شده چون شعلۀ سوزان
بیماری و بی یاوری و درد اسیری
آخر کُشدم لطمۀ این فرقۀ عدوان
در سایۀ یک خیمه چو بیمار بیاسود
تا آن که دمی راحت و آسوده شود جان
بُد صاحب آن خیمه حصین آن سگ ملعون
نی شرم ز خلاق و نه رحمی به غریبان
ناگاه از آن خیمه همان ظالم بی دین
گردید برون دید که آن مضطر نالان
آن مرد ادب کرد؟ ندانم چه بگویم
تعلیمی و شلاق برون کرد شتابان
زد بر سر و بر گردن آن خسرو محزون
کز جن و ملک ناله برآمد همه یکسان
گویم که چو شد آن گل بستان حقیقت
گفتا که بیا عمه در این دشت و بیابان
گرما به از این سایه بود بهر من زار
چون ظلم بود بر من بی چاره فراوان
با این تن تبدار و ره دور چه سازم
با این غل و زنجیر و به این اشتر عریان
در شام روم کوچه و بازار ببینم
در بزم شراب و وطنم گوشۀ زندان
بسیار مصیبت به من غمزده آید
از خواب چو بیدار شود دختر حیران
گوید که برادر پدرم رفت و نیامد
گویم چه جواب گل افسرده و نالان؟
فریاد از آن وقت که مردم به تماشا
آیند و ببینند مرا زار و پریشان
ای چرخ ز جور تو بسی خوار و ذلیلم
تا کی بنشینم ز جفای تو به زندان
گاهی به سر باب و گهی با سر اکبر
گاهی به سر قاسم و سقای یتیمان
راز دل خود گویم و گه ناله نمایم
گاهی به علی اصغرم آن غنچۀ بستان
گه روی به دیوار کنم گه به سماوات
با دانۀ زنجیر گهی ناله و افغان
ای عمۀ غم پرور محزون عزیزم
هستی تو مرا یاور و غمخوار اسیران
از ظلم یزید آن سگ ملعون جفا کار
ما آل علی دربدر و مضطر و حیران
زن بر سر و بر سینه تو "رونیزی" مضطر
بر درگه سجاد توئی چون سگ نالان
تعلیمی=(اسم) عصای سبکی که در دست میگیرند.
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۱۸