زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها **********
زبان حال حضرت زینب س**********
دمی ای نور چشمانم بیائید از ره احسان
که بر گیسویتان شانه زنم همچون مه تابان
شده نزدیک ای جانا به زینب عید قربانی
اگر احسان کند بر من در ایندم شاه مظلومان
پری رویان مه پیکر شما با نیزه و خنجر
به پیش خسرو خاور روید ای نوگل بستان
دو طفل گیسوان سنبل روان چون قمری و بلبل
حضور سبط پیغمبر بیاورد آن زن نالان
بگفتا زینب محزون که ای شاهنشه خوبان
دو قربانی بیاوردم نمائی عازم میدان
خجالت دارم ای شاها سزاوار جهادم نیست
وگرنه لحظه در لحظه شدم جان تو را قربان
اگر خواهی کنی احسان تو بر من از ره یاری
نما قربانی زینب قبول ای خسرو خوبان
منم آن پیرِزن اما کلافی از رسن دارم
خریدارم تو را جانا چو هستی یوسف کنعان
به وقت آمدن گفتا به من عبدالله جعفر
دو طفلان را ببر با خود نما قربانی جانان
تو "رونیزی" بزن بر سر که این طفلان مه پیکر
به دشت کربلا از غم چه شد در خاک و خون غلطان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۱۵