زبان حال حضرت ابالفضل ع
زبان حال حضرت ابالفضل ع
سرباز کوی حسین عباس نام آور است
در کربلا منصبش سقا و سرلشکر است
چون در زمین کربلا آن زادۀ مرتضی
با صدهزاران ادب با صدق و هم با صفا
آمد به نزد حسین گفت ای شه کربلا
بنگر سکینه چسان از تشنگی مضطر است
این بازوی حیدری با ذوالفقار دو سر
بر دشمنانت شوم در این زمین حمله ور
سازم تمامی فنا این فرقۀ بد سیر
اندر جهان یاورم گر خالق داور است
ناید به کارم دگر این زندگی در جهان
باشی تو در کربلا بی یاور و آشیان
دادی مرا چون لقب سقای لب تشنگان
در کربلا آب ما از نیزه و خنجر است
دیگر نباشد مرا ای خسرو بی نوا
بر دست قوم دغا زینب شود مبتلا
من زنده باشم ولی این فرقۀ بی حیا
در گفتگو با تو چون فرزند پیغمبر است
در این زمین بلا باقی نباشد کسی
حر و غلام و وهب از پا فتاده بسی
رفتند یاران همه سوی جنان هر کسی
بنگر تو بر کشتگان سرها چو بی پیکر است
اذن جهادم نما صادر ز راه وفا
ایندم عروسی بپا بهر علی اکبر است
ای شمع بزم هدی ای نوگل مرتضی
از راه جود و سخا یکدم نظر کن به ما
"رونیزی" بینوا آید به کرببلا
هر روز و شب عشق تو جانا مرا بر سر است
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۱۵