زبان حال در رثای حضرت ابالفضل ع
زبان حال در رثای حضرت ابالفضل ع
ای زمین کربلا ای مهد آل بوتراب
نوجوانان حسین شد دست و پا از خون خضاب
بس نمودی ای سپهر کینه جو ظلم و جفا
تشنه لب شاهنشه دین در کنارش نهر آب
آبشان از تیر و از شمشیر و پیکان داده ای
گوئیا این کینه در دل داشتی با صد شتاب
نونهالانش خزان کردی تو در فصل بهار
بلبلان را در نوا آورده ای همچون رباب
سرو قدّ نامداران را زدی چون بر زمین
در کنار علقمه عباس آن عالیجناب
از وفاداری همین بس چون که در هنگام جنگ
دمبدم با نفس خود میکرد آن شه این خطاب
بایدت تا آخرین لحظه برای دین حق
نبودت پروا ز دشمن تا بگردی کامیاب
چون که دستش شد جدا افتاد بر روی زمین
گفت با دست دگر سازم جهان یکسر خراب
بار دیگر حمله کرد آن شهسوار حیدری
میزد و میکشت و می افکند چون تیر شهاب
ناگهان آمد به مشکش تیر و او شد نا امید
مضطر و حیران ستاده گوئیا در فکر آب
ظالمی آمد صدا زد کِای علمدار حسین
گو چه شد بازوی مردان تو ای عالی جناب
من نمیدانم چه شد بر حال آن میر سپاه
بر زمین افتاد آندم کرد بر شه این خطاب
ای شه لب تشنگان ای خسرو کون و مکان
رس به فریادم برادر جان تو از راه صواب
بر در خیمه ستاده پادشاه عالمین
روبروی زینبش با گریه گفتا او جواب
کِای برادر آمدم بار دگر بالین تو
چشم را بگشا و بنگر گشته بر من انقلاب
تا تو بودی ای برادر زینب و کلثوم من
راحت و آسوده در این دشت اندر وقت خواب
لیک امشب دشمنانم راحت و آسوده اند
دخترانم جملگی دارند از غم اضطراب
ای سگ کوی حسینی دمبدم اندر فغان
باش "رونیزی" که سقا شد شهید از بهر آب
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۱۳