زبان حال مصیبت خطاب به آهن **********
زبان حال مصیبت خطاب به آهن **********
آهن اگر کنم ز تو یک شمه ای بیان
شاکی شوند از تو تمامیِ انس و جان
کاری تو کرده ای که فلک عرصه تنگ شد
جن و ملک شدند ز جور تو نوحه خوان
رفتی به کربلا ز چه رو ای لعین دون
گشتی به شمر و حرمله آنجا تو هم عنان
افتاد چون تو را به زمین بلا گذر
نی شرم از خدا و نه رحمی به کودکان
بر جای اینکه آب دهی بوستان حق
انداختی تو داس و درو همچو زارعان
کردی تمام سرو قدان را قلم قلم
چون ارّۀ خزان که بیفتد به بوستان
با عابد علیل بسی ظلم کرده ای
گشتی تو سلسله ز جفای مخالفان
عباس را چو قطع نمودی دو دست او
گریان تمام حور نمودی تو در جنان
بر فرق نوجوان حسین چون مکان شدت
باز آمدی به حلق علی طفل بی زبان
پیکان و تیر و زه به زمین بلا شدی
کردی تو نعش قاسم محزون به خون تپان
یک غنچه ناشکفته به گلزار کربلا
کردی به روی دست پدر مرغ نیم جان
زینب ز ظلم تو به سر و سینه میزند
کلثوم بی نوا ز جفای تو در فغان
لیلا ز هجر اکبر مه پیکرش بسی
گردیده پیر و خسته دل و زار و ناتوان
رأس عزیز فاطمه را جلوه داده ای
بر رأس خود که نام تو نی گشت در جهان
هم عون و جعفر و وهب و هم زهیر را
گلگون کفن نمودی و خود گشته ای نهان
بستان کربلا که چو باغ جنان بُدی
کردی تو قتلگاه پر از تیغ و هم سنان
هر دم که بر تو مینگرم میشوم حزین
جور و جفای تو شده بر عالمی عیان
"رونیزیا" ز غم شب و روزت یکی بود
بگذار این سزا به خدای جهانیان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
