در شأن محرم و بیان مصیبت
در شأن محرم و بیان مصیبت
بهار آمد محرم در کنارش
خزان گردید یکسر لاله زارش
بهار آمد جوانان جمله خندان
حسین با اکبر گلگون عذارش
به دشت کربلا حیران و نالان
علمدار سپاه جان نثارش
بهار آمد چو بلبل چهچه زن شد
سکینه نوگل سیمین عذارش
بهار آمد گل نسرین شکفته
گلوی اصغر آن طفل فگارش
بهار آمد علمدار حسین شد
کنار علقمه بنگر مزارش
بهار آمد محرم جلوه گر شد
حسین با زینب بی غمگسارش
بگفت ای خواهر غمدیده زینب
همیشه روزگار این بوده کارش
گهی جدم گهی بابم علی را
گهی بر مجتبی افتد گذارش
کنون نوبت رسیده بر من امروز
نباشد چاره جز رفتن کنارش
بهار آمد عزیزان رهسپارند
چو قاسم روبروی عمّ زارش
بهار آمد گل و نسرین و سوسن
شکفته غنچه های داغدارش
محرم کربلا را کرده گلزار
به هفتاد و دو سرو بی قرارش
رسیده نوبت طفلان زینب
زند شانه به زلف مشکسارش
بزن بر سر تو "رونیزی" طلب کن
رَوی در کربلا نزد مزارش
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۰۹