زبان حال در مصیبت امام حسن مجتبی ع ************
زبان حال در مصیبت امام حسن مجتبی ع ************
بگویم داستان از مجتبی با دیده های تر
که ای فرزند زهرا نور چشم حیدر صفدر
تو باید در دم رفتن بنوشی آب ای سرور
ز سوز آب زهرآلود گردی زار و هم مضطر
شها در نیمه شب گشتی به آه و ناله و شیون
حسین آمد به بالینت سرت برگیرد از دامن
چنین گفتا که ای جانا جدا گشتی چرا از من
زنم از فُرقت رویت همی بر سینه و بر سر
ز یکسو زینب و کلثوم گردیدند چون مجنون
یتیمان تو باشد قاسم و عبدالَّهِ محزون
تمام آل پیغمبر برای تو اَیا دلخون
بود شال عزا در گردن عباس نام آور
غریبیِّ تو ای شاها فشانَد آتشی سوزان
به جان جملگی وحش و طیور و جن و هم انسان
ز غم کلثوم و زینب همچو بلبل گشته در افغان
به بالین تو باشد اکبر و هم عون و هم جعفر
دهندت غسل از آب جنان ای زادۀ زهرا
ملائک جمله میباشند اندر شور و واویلا
ولی باشد حسین تو به دشت کربلا تنها
عزاداری ندارد جز سنان و نیزه و خنجر
اَیا "رونیزی" مضطر تو بس کن این مصیبت را
که عالم سرنگون گردید از داغ شه بطحا
خصوصاً فاطمه اندر جنان با شور و با غوغا
کند از داغ فرزندش دمادم خاک غم بر سر
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۰۸