زبان حال شاعر با حضرت زهرا س ******************
زبان حال شاعر با حضرت زهرا س ******************
کجا بودی تو یا زهرا ببینی کربلا چون شد
حسینت غرق خون زینب اسیر و زار و محزون شد
نبودی کربلا در قتلگه ای دخت پیغمبر
ببینی نازنین جسم حسین آغشته در خون شد
کجا بودی ببینی دست سقای یتیمان را
جدا گردید و کلثوم حزین بهرش چه مجنون شد
کجا بودی ببینی سرو قد تو گل لیلا
دو گیسویش پر از خون و دوتا فرق همایون شد
نبودی تا ببینی نعش قاسم آن گل نسرین
چسان صد چاک گردید و پس آنگه غرق در خون شد
کجا بودی ببینی کربلا آن حالت اصغر
به روی دست بابش حنجرش چون رود جیحون شد
نبودی تا ببینی بلبل باغ حسینی را
ز جور اشقیا نیلی رخ آن زار محزون شد
چه گویم من ز عبدالله در دامان عمویش
یقین حال حسین از بهر این کودک دگرگون شد
اگر گویم که بعد از ظهر عاشورا گرفت از کین
چو قرص آفتاب و مه یقین میدان که همچون شد
سر شه بر فراز نی چو شد در روز عاشورا
زمین و آسمان لرزان ملائک جمله محزون شد
تو ای "رونیزی" مضطر بزن بر سینه و بر سر
تو بس کن این مصیبت در جنان زهرا دلش خون شد
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۱/۰۷