بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

ولادت با سعادت مولا علی ع ************

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۰۶ ب.ظ

 

ولادت با سعادت مولا علی ع


ایدل بیا که گشت گلستان ز نو بهار

چندین هزار بلبل شیدا به شاخسار

 

نسرین و نسترن همه از شوق در طرب

صحرا تمام گشته ز شادی چو لاله زار

 

بلبل بزن تو چهچه که گلها شکفته شد

بنگر که هست نرگس و شهلا در انتظار

 

مولود شاه هر دو جهان حجت خدا

از لطف حق به کعبۀ حق گشت آشکار

 

بنت اسد چو دید که آثار ظاهر است

آورد رو به خانۀ خلاق کردگار

 

بعد از طواف شدت دردش زیاد شد

دیوار کعبه داد مکانش به پیش یار

 

باشد نمونه ای ز مقامات شاه دین

یعنی علی است محرم اسرار کردگار

 

بعد از سه روز عازم کوی محمدی

گردید آن صنوبر زرین تاجدار

 

بگشود چشم خویش به احمد سلام کرد

گفتا منم به درگه لطف تو بنده وار

 

قنداقه را گرفت پیمبر چنان گلی

بوسید چشم و صورت و ابروی گلعذار

 

فرمود نور چشم من و قلب عالمی

هستی تو جانشین من ای شیر کردگار

 

هر کس که با ولای تو باشد در این جهان

در روز حشر پیش خدا هست رستگار

 

شخصی که بغض تو به دل او بود یقین

در پیشگاه عدل الهی است شرمسار

 

جانا کجا بدی تو در این مدت قلیل

هر لحظه بر وصال تو بودم در انتظار

 

خوش آمدی تو ای گل نسرین عذار من

کردی مرا تو شاد چو بلبل به مرغزار

 

شو چهچه زن که بلبل شیدا ز صوت تو

بستان حق ز چهچه شود جمله لاله زار

 

بگشود لب به پاسخ شه گفت این چنین

بر درگهت منم چو غلامان جان نثار

 

قرآن نموده مؤمن مطلق مرا به نام

بین تاج اَینما به سرم گشته افتخار

 

هستم کتاب ناطق حق و کلام حق

بر دست من تمام شود فتح کارزار

 

من رهنمای آدم و نوحم در این جهان

بر یونس و خلیل و به یعقوب دلفگار

 

بودم به چاه همدم یوسف به راه مصر

هم آن زمان که گشت زلیخاش بی قرار

 

همراه با کلیم بدم من به کوه طور

آندم که گشت شعلۀ نورش بسان نار

 

گر لطف من نبود به الیاس و خضر چون

میگشت او به دشت و به دریا همی دچار

 

عیسی که کرد نطق به همراه او بدم

آن روز همچو طفل در آن مهد زرنگار

 

این افتخار گشت میسر برای من

باشم تو را غلام به میدان و کارزار

 

من بندۀ خدایم و هم خانه زاد او

یعنی منم امام و منم باب هفت و چار

 

جبریل پیک حضرت خلاق ذوالجلال

تعلیم کردش که نگردید شرمسار

 

ای پادشاه روز جزا کن نظر دمی

در کربلا ببین تو حسین را به حال زار

 

اندر میان خون و به گودال قتلگاه

گفتا به زینبش که اَیا خواهر فگار

 

برگرد و رُو به خیمه که اطفال نازنین

باشند تشنه لب همه حیران و خوار و زار

 

برگشت سوی خیمه چو زینب در آن زمان

دید آفتاب بر سر نی گشته آشکار

 

ناگه صدای اسب حسین آمدش به گوش

آندم سکینه گفت شدم عمه خوار و زار

 

گویا یتیم گشتم و بابم شهید شد

شد موسم اسیری زینب به هر دیار

 

"رونیزیا" تو دست به دامان مرتضی

هر لحظه باش تا دم رفتن امیدوار


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی