میلاد نبی اکرم ص **********
میلاد نبی اکرم ص **********
باعث ایجاد عالم خاتم پیغمبران
صاحب ملک ولایت رهبر کون و مکان
نور رویش جلوه گر شد چون ز بطن آمنه
در طرب ناسوتیان و در فرح لاهوتیان
نار شد سربسته کوثر موج زن حوران به رقص
عرش زینت فرش زیور جلوه آمد کهکشان
بلبل اندر گلشن و قمری به باغ و کبک کوه
تیهو و دراج در صحرا به دشت آهوان
دشت و صحرا و دمن روشن ز نور روی او
آفتاب و ماه شد تابنده اندر آسمان
مه ز رویش در خجالت گل ز بویش منفعل
شاخۀ طوبی ز قدش سر به زیر اندر جنان
وه چو مولودی که یزدانش ز نور پاک خود
آفریدش تا که گردد در دو عالم کامران
از پدر نسل خلیل و مادرش بنت وهب
ابن عَمّ او علی باشد امیر مؤمنان
یازده گوهر ز دختش فاطمه اندر وجود
آمد و گردید عالم جملگی روشن روان
بر درش عالم غلام و نوح باشد زرخرید
آستان او بود صدها خلیلش پاسبان
هست اسرائیل و یوسف چون گدای کوی او
موسی اندر طور دارد شکوه از فرعونیان
لطف او با عیسی مریم بُدی در مهد ذر
آن زمانی که سخنور گشت پیش مردمان
در زمان نطفه باب خویش را از دست داد
مادرش در کودکی شد رهسپار آن جهان
علتش این بود در عالم شود دُرّ یتیم
تا که ننماید اطاعت جز خدای مهربان
طاق کسری منهدم شد بهر استقبال او
سرنگون از تخت خود در خواب شد نوشیروان
بس عجایبها در آن شب بهر هر کس روی داد
شام اندر مکه شد بر چشم بعضی ها عیان
جبرئیل از جانب حق با بسی فوج ملک
در زمین آمد که شد بیچاره شیطان در فغان
گفت با جبریل بر گو ای امین وحی حق
چیست میبینم جهان را جملگی شادی کنان
در جوابش گفت رُو اندر کنار ای بی حیا
چون نباشد جای تو اندر محیط قدسیان
هست میلاد نبی ختم رسل محبوب حق
خاتم درگاه او صدها هزار از مرسلان
رحمةللعالمین و مجری احکام حق
شافع روز جزا باشد برای عاصیان
چون که بشنید این سخن شیطان ز جبریل امین
از ندامت چون خری در گل فرو شد آن زمان
اولین خلق جهان و آخرین پیغمبر است
یاور دین الهی هادی گم گشتگان
لیک فرزند حسین اندر زمین کربلا
تشنه لب گردد شهید از ظلم و جور کوفیان
زینبش در ماتم و کلثوم باشد در نوا
عابدینش با غل و زنجیر گردد ناتوان
دست عباسش جدا فرق علی اکبر دوتا
حلق اصغر روی دستش پاره از تیر و سنان
هست "رونیزی" سگی بر آستان احمدی
چشم بر درگاه او دارد دهندش استخوان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
