معاد********** مخمس به غزل حافظ
معاد********** مخمس به غزل حافظ
ای بشر از چه رو ز حق دوری
غافل از این که کمتر از موری
دمبدم رهسپار در گوری
ای که دائم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
گر کنی روز و شب به نفس نبرد
بایدت رفت راه پیدا کرد
خواهی ار زندگی کنی چون مرد
گرد دیوانگان عشق مگرد
که به عقل عقیله مشهوری
کن تفکر که هست در بر تو
هر زمانی به لطف دلبر تو
گر نباشد ز صدق یاور تو
مستی عشق نیست در سر تو
رو که مست آب انگوری
من ندانم که قصد یار چه بود
خواند ما را و وعده پس فرمود
زین مصیبت در این جهان عنود
روی زرد است و آه درد آلود
عاشقان را دوای رنجوری
کن یقین ای عزیز و محرم دل
بایدت رفت آخرین منزل
سوی پروردگار صاحبدل
امتحانت کنند به هر محفل
جز به دلدار نیست مقدوری
هر که از بهر نفس شد واعظ
در بلایش خدا بود حافظ
گو تو "رونیزیا" منم رافض
بگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر می طلب که مخموری
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
رافض=ترککننده.واگذارنده.دورکننده؛ دوراندازنده.
- ۹۷/۱۰/۲۸