امام عصر عج ******************* مخمس به غزل حافظ

امام عصر عج ******************* مخمس به غزل حافظ

از فراق تو شب و روز خورم خون جگر

از ره لطف نما بر من بیچاره نظر

شب تاریک به دنبال توام تا به سحر

روی بنما و وجود خودم از یاد ببر

خرمن سوختگان را همه بر باد ببر

 

آدم و نوح و خلیلند به پیش تو گدا

موسی و عیسی و داوود و سلیمان و سبا

همه گویند به تو ای که توئی در همه جا

ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا

گو بیا سیل غم از خانه ز بنیاد ببر

 

به کمند تو اسیر است هزاران چو منش

این اسیری است برای همگی خرم و خَش(خوش)

به سر کوی تو ای دوست جهان لیلی وش

سینه گو شعله آتشکده فارس بکش

دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر

 

تو مپندار که هر کس به جهان نا اهل است

هر که با اهل دلش میل بود کو اهل است

ایدل ار فکر من و تو همه روی جهل است

دولت پیر مغان باد که باقی سهل است

دیگری گو برو و یاد من از یاد ببر

 

اندر این دیر کهن سیر ز عمر و ز حیات

شده ام ای دل غمگین هله کو آب حیات

تا بنوشم ز لبش بلکه رَهَم از آفات

زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات

ایدل خام طمع این سخن از یاد ببر

 

بهر دیدار تو هر لحظه کند دل هوسی

هر کجا روی کنم نیست مرا دادرسی

گفت استاد ازل بلبل دل یا مگسی

سعی نابرده در این راه به جائی نرسی

مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر

 

باغبانا ز کرم یک گل بی خار بده

یا پیامی به من از جلوۀ دلدار بده

هر چه خواهی به جهانم همه آزار بده

روز مرگم نفسی وعدۀ دیدار بده

وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر

 

انتظار رخ یار ار بود آزار خوشم

تیر بارد اگر از جانب دلدار خوشم

بیم از دلبر مهروست که تریاق چشَم

دوش میگفت به مژگان درازت بکُشم

یا رب از خاطرش اندیشۀ بیداد ببر

 

ایدل بوالهوس از بوالهوسی دست بدار

دست بر دامن خوبان جهان گو بسپار

رو تو "رونیزی" از این خواب دمی شو بیدار

حافظ اندیشه من از نازکی خاطر یار

برو از درگهش این ناله و فریاد ببر

 التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....