(غدیریه) لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار ********************
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
درّ دریای فضائل خسرو والاتبار
ابن عم مصطفی ای والد هفت و چهار
گشته در شأن تو آیات الهی آشکار
گفت جبریل امین از جانب پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
مصطفی گفتا تویی بر من وصی و جانشین
نیست غیر از تو کسی ای سرور اهل یقین
نام تو بر صفحۀ عالم بود حبل المتین
صدهزاران آدم و نوح و خلیلت بنده وار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
گشته قرآن در مدیحت دمبدم اندر ثنا
گه کتاب ناطق و گه راسخ علم خدا
ای که هستی شرح متن مؤمنون و هل اتی
حاجب دربان تو میکال با صد افتخار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
شد ولایت فرض اندر عالم کون و مکان
در تکاثر کرده تصریحش خداوند جهان
مظهر لطف خدائی مصطفی را همچو جان
هستی هر چیز شد از هستی تو برقرار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
قاطع اصحاب فیلی یا امیرالمؤمنین
ناجی نوح و خلیلی یا امیرالمؤمنین
یاد ایوب علیلی یا امیرالمؤمنین
گفت یوسف در چه کنعان چو شد از غم دچار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
قدرت اللهی ولیّ الله مطلق یا علی
خاک پایت آسمانهای مطبّق یا علی
عرش و فرش و لوح در دستت معلق یا علی
ساکنان نُه فلک باشد حضورت جان نثار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ساقیا می ده بنوشم تا شوم من کامیاب
تا روم من با ادب بر آستان بوتراب
گویمش مستسقیَم بر من عطا کن جام آب
تا چو بلبل نغمه خوان گردم به برگ و شاخسار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ماه و خورشید و کواکب گشته از رویش خجل
مشتری با زهره و نپتون تمامی مضمحل
سرو پیش قامت او آمده یکسان به گِل
طوطی و طاووس و هدهد شد غزلخوان چون هزار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
آدم از روز ازل از لطف تو شد رستگار
نوح از بام تو آندم کشتی آمد در کنار
گشت گلشن بهر ابراهیم آن دریای نار
میرود او همچو بلبل گوئیا فصل بهار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
موسی اندر کوه طور با نور تو شد روبرو
گشت بی خود از خود و آمد چو گُل در گِل فرو
بعد از آن آمد به حال و بود در این گفتگو
همچو قمری در غزلخوانی به صد عزّ و وقار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
بنت عمران شد مبرا بود از لطف تو چون
شد سخنور آن مسیحا بود از نطق تو چون
جمله ابطال عرب از دست تو شد سرنگون
مصطفی فرمود هستی دین حق را پایدار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
بنت عمران شد مبرا چون سخنگو شد مسیح
گفت با مردم که تهمت هر زمان باشد قبیح
من کتاب آورده ام انجیل گویا و فصیح
هست سرتاسر مدیح مرتضی آن شهریار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
عیسی مریم سخنور شد ز لطفت در جهان
گر نبودی تو نبُد مریم ز تهمت در امان
یونس اندر بطن ماهی گشت چون از غم نهان
دست زد بر دامن تو گفت آن محزون زار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
در زمان بعثت پیغمبران بودی ولی
این زمان با مصطفی همراز گشتی یا علی
نور تو شد در جهان ای مظهر حق منجلی
گفت اسرافیل نبود چون تو شاهی تاجدار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
چون زدی ضربت تو در خندق به ابن عبدوَد
تا که اصلاح امور مسلمین یکسر شود
بانگ احسن احسن از ملک و ملک سر بر زند
هر یکی گوید به صدها شوق کِای پروردگار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
عبدود چون کوه کفری نعره زد بر روی خاک
شد زمین از کفر و شرک و بت پرستی جمله پاک
قدرت دستت به یک ضربت نمود او را هلاک
این ندا از هر دو لشکر شد بدون اختیار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ای شه بحر فضائل خسرو دلدل سوار
سوسن و نسرین و نرگس شد ز بویت بیقرار
یازده مرد خدا از نسل تو شد یادگار
هر یکی در هر زمان در گفتگو بود این شعار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
در غدیر خم به امر خالق جان آفرین
گفت احمد با تمام آن گروه مسلمین
پیک حق گردیده نازل تا که در این سرزمین
با علی بیعت نمائید از صغار و از کبار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
منبری تشکیل دادند از جهاز اشتران
رفت بر بالای منبر خاتم پیغمبران
بعد اَز حمد و ثنای خالق کون و مکان
گفت بعد از من علی باشد ولی کردگار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
جملگی کردند بیعت با تو ای شمس الهدی
خرم و خوشحال و خندان گشت آندم مصطفی
گفت یا رب هر که باشد با علی در هر کجا
در بهشت عنبرینش جای ده ای کردگار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
شیعیان امروز عید است و بود روز حیات
میدهد خلاق عالم بهر حق جویان برات
دمبدم گوئید یاران در حیات و در ممات
ذکر جبریل امین را از دل و جان چون هزار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
چون کنم وصف جلالت ای شه خیبر گشا
در مدیحت بس که هستی جانشین مصطفی
جز تو نبود هیچکس لایق به تاج اَینما
نُه سپهر از نام نیکوی تو باشد استوار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
لیک سلطان حجازی خسرو گلگون قبا
در زمین کربلا شد بی کس و بی اقربا
گفت با لشکر که هستم نور چشم مصطفی
باب من باشد علی آن سید والا تبار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
از چه رو ای قوم باشم من غریب و تشنه لب
کودکانم از عطش گردیده یکسر در تعب
زینبم در آه و افغان از برایم روز و شب
گفت "رونیزی" چو کلبی دمبدم لیل و نهار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۲۰