(میلاد ) یا اباصالح عج مددی
(میلاد ) یا اباصالح عج مددی
مژده ای بلبل که گل آمد به سوی گلستان
محو و حیران جمالش گشته یکسر بوستان
ساکنان عالم لاهوت در شوق و شعف
گشته بر ناسوتیان از لطف حق عنبرفشان
سوسن و نسرین و سنبل با بنفش و اطلسی
نسترین و نرگس و داوودی و میمون نشان
سرو و کاج و عود و صندل جمله در ناز و طرب
گشته با شمشاد و نارنج و ترنجش هم عنان
قمری و دراج و تیهو در گلستان ارم
طوطی و طاووس شد اندر قفس شکرفشان
ماه و خورشید و کواکب زهره و هم مشتری
تا بَعیرِ هند با نپتون سراسر شادمان
نرجس نرگس نما شد مورد تقدیر حق
چون که از بطنش برون شد همچو مه در آسمان
نیمۀ شعبان رسید و لطف حق شد جلوه گر
گشته میلاد شه اثناعشر صاحب زمان
حجت حق مظهر الطاف رحمانی بود
افتخار قیصر رومی عیان شد در جهان
آدم و نوح و خلیل و پیر کنعانی همه
یوسف و موسیّ و عیسی بوده باشد بندگان
یونس و ادریس و لوط و صد سلیمان و شعیب
شیث و خضر و سام و الیاسش بود همچون شبان
والضحی روی نکوی او بود والیل موی
هست ابرویش چو بسم الله مانند کمان
گشته جبرائیل و عزرائیل و میکالش غلام
بین که اسرافیل و دردائیل بر او جانفشان
کرده خلاق مجیدش وصف روی انورش
لیک در قرآن چو مه در ابر میباشد نهان
پس چه گویم من که گردد مدح آن عالی نسب
کرده قرآن از لب لعلش چو کوثر را بیان
صد هزاران حاتم طائی و قارونش گدا
بر در جودش تمامی همچو عبد زنگیان
وه چو مولودی که باشد سرّ ذات کبریا
عالم از یُمن قدومش جملگی شد گلستان
عسکری باب گرامش همچو گل خندان بود
چون که او باشد پس از وی بر امامت کامران
سبط احمد پور حیدر زادۀ خیرالنساء
از علوم اولین و آخرین دارد نشان
غم مخور ایدل که اینک نیمۀ شعبان رسید
حجت حق دادرس آمد برای شیعیان
ای که در طوفان و گرداب بلا هستی غریق
دست زن بر دامن این خسرو آزادگان
گو که ای بحر کرم ای هادی راه نجات
دردمندم مستمندم بی پناهم الامان
ای ولی مطلق حق ای پناه بیکسان
گر نیائی روز و شب ما را بود آه و فغان
گر ببندی لب سراسر عالم امکان خموش
ور گشائی لب بجان آیند یکسر مرده گان
گشته قرآن بیکس و دین بی پناه و ما حزین
ملت قرآن تمامی گشته جزء گمرهان
بانوان از پردۀ عصمت برون گردیده اند
امر و نهی حق نباشد در میان مردمان
جلوه گر گردیده منکر مضمحل معروف شد
تا نیائی امر بر معروف ناید هر زمان
راست کن با ذوالفقار آتشینت پشت دین
چون علی شمشیر برکش در میان نهروان
مارقین و قاسطین و ناکثین را کن فنا
تا که دین حق شود دلخواه قرآن در جهان
یاد میآید مرا در کربلا از شاه دین
گفت با زینب که ای خواهر نگر بر کودکان
در جوابش گفت زینب ای عزیز فاطمه
من چه سازم با یتیمان حزین و ناتوان
قاسم و عباس و اکبر جملگی از ظلم کین
عون و عبدالله و جعفر شد شهید کوفیان
من ندارم یاوری ای نور چشمان ترم
میروم در کوفه و شام و خرابه هر زمان
هست "رونیزی" به درگاه تو شاها چون سگی
انتظارش از تو باشد وقت مرگ و امتحان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
(بعیر=شتر سه سالۀ شاد و یا چهارساله و گاهی در ناقه هم استعمال کنند)
- ۹۷/۱۰/۱۷