بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

لولاک لما خلقت الافلاک********* (ترجیع بند)


بند اول

در وصف تو گفته ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک

 

میکال تو را بود چو دربان

جبریل چو خادمی فرحناک

 

ای زینت عرش حق سبحان

نعلین تو سینه ها کند چاک

 

ای سرور اهل آسمانها

از هجر تو دیده گشته نمناک

 

گیتی چو توئی دگر نزاید

گلشن شده از تو عالم خاک

 

با گوش دلم شنیده ام من

این صوت ز رهبران چالاک

 

قبل از همه چیز خلقت تو

گردید ز نور قادر پاک


در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند دوم

چون نور تو گشت آشکارا

شد خلقت عالم بقا را

 

از نور تو لوح و عرش و کرسی

هم کوثر و حور دلربا را

 

از گفتن تو ملَک سخن گفت

هم روح تمام انبیا را

 

لعل لب تو حیات بخشید

بر چشمۀ زمزم و صفا را

 

فردوس برین و حور و غلمان

پیش تو بود چو خاش و خارا

 

گر تو نبدی نبد جهانی

از عالم ارض و هم سما را

 

از روز ازل بُدی پیمبر

زین رو ز تو شد جهان بهارا

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند سوم

ای آب دهان تو می ناب

ای روی تو به ز روی مهتاب

 

ای دادرس تمام عالم

از بهر خدا مرا تو دریاب

 

ای خلق تو نیک خُلق نیکو

ای ناجی هر غریق گرداب

 

از آمدنت جهان گلستان

گردید تمام چون در ناب

 

قرآن که تو را ستوده هر دم

چون دید توئی بجز تو نایاب

 

ای فخر جهان و تاج شاهان

ای درّ یتیم چون تو کمیاب

 

در مدح تو کی سخن توان گفت

جائی که خدای را توئی باب

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند چهارم

ای صاحب جود و هم کرامت

دارای نبوت و امامت

 

دست من و دامن تو ای شاه

هر لحظه خصوص در قیامت

 

نام تو محمد است و احمد

سرحلقۀ انبیاست نامت

 

از آدم و نوح تا به عیسی

باشد همه خادم و غلامت

 

صد یوسف و صد هزار یعقوب

گویند همی به صبح و شامت

 

از آمدن تو ای یگانه

گردیده به دشمنت ندامت

 

از بهر وجود تو در آن روز

گردید ذبیح حق سلامت

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند پنجم

آن خاتم انبیا توئی تو

سر حلقۀ اصفیا توئی تو

 

در عالم خاک و عالم غیب

هم رهبر و رهنما توئی تو

 

آن کس که رسید منزل قرب

بشنید ز حق ندا توئی تو

 

آن مایۀ افتخار عالم

آن بلبل خوش نوا توئی تو

 

آن ناصر و یار آدم و نوح

در ورطۀ هر بلا توئی تو

 

نور تو ز نور حق جدا شد

مرموز به طا و ها توئی تو

 

ای مظهر فضل و جود و بخشش

گنجینۀ کبریا توئی تو

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند ششم

ای در دو جهان تو نور دیده

صحرا و دمن تمام بستان

 

نسرین و بنفشه جلوه گر شد

چون سوسن و نسترین و ریحان

 

بلبل شده چهچه زن ز شادی

قمری به نوا رسیده کیوان

 

در باغ تمام نرگس و عود

از بوی تو گشته زار و حیران

 

سرو و گل و لاله و صنوبر

در باغ وجود گشته خندان

 

در خواب تمام تاجداران

گردید نگون به حال نالان

 

در روز الست روح عالم

بودی ز برای تو ثناخوان


در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند هفتم

ای سید و سرور رسولان

ای آن که تو را ستوده قرآن

 

ای مظهر لطف و حسن باری

ای اشرف کائنات و امکان

 

ای آن که ز تو طوائف سعد

گردید چو غنچه شاد و خندان

 

ای آن که تمام خلقت حق

از نور تو شد چو مه نمایان

 

صد یوسف مصر از فراقت

باشد چو اسیر چاه کنعان

 

موسی چو به طور حق قدم زد

در طور ولای تو شتابان

 

عیسای مسیح در ولادت

نطق تو شدش دلیل و برهان

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک

 

ای لعل لب تو آب حیوان

دربار تو خادمش سلیمان

 

زنجیر عدالتت به گردن

افکنده هزار ها چو شِروان

 

صد حسن و جمال یوسفی را

بر درگه حسن تو غلامان

 

در مدح و جلال تو بود بس

گشتی به خدای خویش مهمان

 

رفتی و به قرب حق رسیدی

کس را نبود تحمل آن

 

فرمود خدای مهربانت

بخرام دمی به سوی بستان

 

بیچاره منم که دورم از تو

درد همه را توئی چو درمان

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند هشتم

ای خسرو ملک هر دو عالم

بنگر که گنه شکسته بالم

 

گر لطف تو یک دمی نباشد

چون ذرّۀ خاک پایمالم

 

ناخورده می از لبانت ایدوست

من مستم و غرق در خیالم

 

امید من این بود بیائی

یک لحظه به وقت ارتحالم

 

من واسطه ئی دگر ندارم

غیر از تو به حی لایزالم

 

باشم چو سگی به درگه تو

عزت بوَدم به هر دو عالم

 

کم لطف مباش و مرحمت کن

از فضل خودت نه از مثالم

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند نهم

سروی چو تو در جهان نباشد

بی لطف تو بوستان نباشد

 

عود و گل و لاله و ریاحین

بی بوی تو جاودان نباشد

 

سلطانی هر دو ملک عالم

بی امر تو کامران نباشد

 

هر کس که تو را چو سروری هست

او را دگرش زیان نباشد

 

هر کس که به درگه تو رو کرد

محتاج به این و آن نباشد

 

فردوس برین بدون رویت

از بهر کسی مکان نباشد

 

در وقت حساب و باز پرسی

جز تو به کسی امان نباشد

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 بند دهم

آنی تو که خسرو جهانی

سرلوحۀ دفتر معانی

 

از پرتو لطف حی داور

کوثر ز تو گشت جاودانی

 

گویم ز حسین و یاورانش

گشتند به راه دوست فانی

 

عباس که بود میر لشکر

گردید چو مه به خون تپانی

 

از خون گلوی اصغر او

شد کرببلا چو گلستانی

 

در کرببلا چرا نکردی

با زینب خویش مهربانی

 

"رونیزی" از این غم و مصیبت

گوید به تو ای دُر یمانی

 

در وصف تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

لولاک لما خلقت الافلاک=اگر تو (پیامبر ص) نبودی افلاک را خلق نمیکردم

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی