میلاد ولی حق صاحب الامر عج**
**میلاد ولی حق صاحب الامر عج**
جلوه گر شد نور حق در ماه شعبان دوستان
چهچه زن بلبل بیا یک دم به طرف بوستان
طوطی و طاووس و هدهد جملگی اندر نشاط
کبک اندر کوهساران همچو قمری نغمه خوان
نرگس و نسرین و یاس و یاسمن در مرغزار
صندل و عود و بنفشه یک به یک عنبرفشان
ساقیا می ده بنوشم جامی از صهبای خود
زان می صافی که قرآن کرده وصفش را بیان
تا سرایم اندکی در وصف ختم الاوصیاء
گر کند خود استعانت بر حقیر ناتوان
عقل حیران تا چه گوید وصف این گلگون عذار
گشته مداحش به قرآن خالق کون و مکان
آخرین تیری که در ترکش رها بنمود حق
مهدی آل محمد بود شاه انس و جان
جانشین مصطفی فرزند دلبند علی
نور چشم فاطمه آن بانوی اهل جنان
هست از نسل خلیل و خود خلیل بی خلل
در مَنایش صد چو اسمائیل گردد امتحان
در طواف کوی او هر لحظه باشد چون کلیم
یوسف و یعقوب و ایوبش بود چون بندگان
ماه و خورشید و کواکب جمله در فرمان او
بل هزاران ثابت و سیاره و هم کهکشان
خلقت این عالم امکان بُدی از بهر او
تا بیاید کشتی دین را شود او بادبان
حجت حق والی مطلق بود در ملک حق
هست ثابت از وجودش این زمین و آسمان
این شکوفه از بهار عسکری آمد پدید
تا گلی گردد که باشد سرور هر گلستان
هان مشو نومید ایدل عدل می گردد بپا
او بگیرد انتقام خون یکسر گلرخان
در طلوع فجر صادق شد طلوع روی او
بر زمین بنهاد سر در سجده گاه گفت آن زمان
آمدم یا رب مرا از لطف خود کن سرفراز
تا نمایم من زمین را خالی از مستکبران
مورد تقدیر حق شد نرجس از نوزاد خویش
مادر گیتی نمی زاید دگر مانند آن
در قُماط زرنگارش همچو مه پیچید برد
نزد بابش گفت آوردم حضورت ارمغان
عسکری بگرفت او را همچو گل بویید و گفت
آمدی خوش در برم هستی مرا آرام جان
در جهان آفرینش هر که باشد با تو دوست
در قیامت روسفید است او میان امَّتان
بر سر دستش گرفت و گفت ای پروردگار
حفظ فرمایش به لطف خود به هر دور و زمان
مهدی زهرا بیا بنگر دمی ایران زمین
گشته گلها جمله پرپر از جفای بعثیان
در جماران پیر بودی روز و شب در انتظار
تا بیایی و گذاری مرحمی بر زخم آن
هست "رونیزی" چو کلب آستان اهل بیت
چشم امیدش به لطف مهدی صاحب زمان
بشنو ای دل تا بگویم از گلی نشکفته پر
روی دست باب خود چون بلبلی شد در فغان
زد تبسم با زبان حال گفتا کِای پدر
من نخواهم آب دیگر ای امام انس و جان
چون شدم سیراب بابا از جفای حرمله
شد گلویم پاره بنگر ای شه لب تشنگان
شه بیاوردش به پشت خیمه گفتا زینبم
اصغرم آمد ز میدان گشته رنگش ارغوان
خواب رفته بر سر دوشم بگیر او را ز من
از ربابه کن تو پنهان تا نبیند روی آن
بس کن ای "رونیزیا" ای کلب درگاه علی
زین مصیبت فاطمه گریان شود اندر جنان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
(قماط=بقچه-قنداق)
- ۹۷/۱۰/۱۵