بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

قمر بنی هاشم ع (غیرت الله )

شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۷، ۰۷:۰۶ ب.ظ

                                        قمر بنی هاشم ع (غیرت الله )

                                                                                                                

گویم اینک من که سلطان جهان

شافع محشر شه لب تشنگان

گفت با عباس کِای آرام جان

فکر آبی کن برای کودکان

جملگی از العطش دارد فغان

 

گفت در پاسخ که ای سبط رسول

امر تو بر سر مرا باشد قبول

ای گل گلزار زهرای بتول

زینبم مگذار تا گردد ملول

میروم چون سوی این قوم خسان

 

شد سوار توسن زرین لگام

هی بزد بر مرکب آن عالی مقام

گفت روز کوفیان سازم چو شام

بر حسینم بودم و هستم غلام

گر شود جسمم به خاک و خون تپان

 

روبروی لشکر آمد همچو شیر

گفت ای بی همتان بی بصیر

با حذر باشید از حی قدیر

میکنم روز شما را جمله تیر

همچو بابم آن امیر مؤمنان

 

باز تأکیدش به جنت شد تمام

گفت با آن لشکر کوفی و شام

چیست این لشکر چو باشد ازدحام

گر کشم شمشیر یکدم از نیام

میکنم سرها ز تن ای روبهان

 

همچو شیر شرزه در میدان جنگ

کرد بر قوم دغا چون عرصه تنگ

شد زمین از خون اعدا جمله رنگ

گشت وارد بر لب شط بی درنگ

تُنگ را پر کرد از آب روان

 

خواست نوشد آب آن بحر وجود

او ننوشید آب و بیرون شد ز رود

گویم اینک علتش آیا چه بود

یادش آمد کودکان لب کبود

گفت کی باشد وفاداری چنان

 

شد برون از آب آن شیر ژیان

رو به سوی خرگه شاه جهان

بود امیدش رسد بر کودکان

جرعۀ آبی در آن فصل خزان

بر لبان اصغر شیرین زبان

 

ناگهان تیغی بیامد از کمین

شد جدا دستش ز راه ظلم و کین

گفت نی پروا مرا ای مشرکین

گر بیفتد هر دو دستم بر زمین

حامی دین خدائیم در جهان

 

تیغ دیگر آمد و دستش جدا

گشت آندم از ره جور و جفا

مشک بر دندان گرفت آن با وفا

تا رساند آب از روی صفا

در حریم خسرو آزادگان

 

تیری آمد مشک آن شه را درید

گوئیا خون دلش بر خون چکید

گشت آندم بهر رفتن نا امید

اشک رحمت شد به چشمانش پدید

جامۀ نیلی به بر شد آسمان

 

ظالمی زد یک عمودی بر سرش

بر زمین افتاد جسم بی سرش

بود در فکر حسین با دخترش

من نمیگویم چه آمد بر سرش

گفت ای جان برادر الامان

 

رس به فریادم که گشتم بی نوا

بر سر بالین من یکدم بیا

جسم من جانا ز کین شد طوطیا

کن حلالم ای دلیل و رهنما

عاقبت گشتم اسیر کوفیان

 

ای سگ درگاه آل بوتراب

بس کن ای "رونیزیا" بهر ثواب

شد سکینه زین مصیبت دل کباب

منتظر باشد هنوز از بهر آب

بر سر و سینه زن و شو در فغان


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی