الفباء توحید**
**الفباء توحید**
الف- از الف اول تویی آخر تو یکتا مظهری
از ازل امر تو عالم را نموده رهبری
با- بگویم هم بپویم بر صراط مستقیم
بر صراط خویش کن بر ما عطا بال و پری
تا- توان دار و توان بخش و توانا در توان
تا تو هستی هر توانی را نمایی رهبری
ثا- ثنا خوان و ثنا دان و ثنا گویت همه
ثانی و ثالث ثبوتش در تو نی چون جوهری
جیم- جرئت از جراحات و جرائم در جهان
جمله از جریان دارویت بود از دکتری
حا- حمیدی حامدی حمد تو را احمد ستود
حالیا وقت است از رحمت به حالم بنگری
خا- خلائق جملگی مخلوق ذات خالقند
خود به خود احسنت گفتی هان مشو از ما بری
دال- دیو و دد منم دانا تویی دیوانه من
داد و فریادم رسد هر دم ثریا تا ثری
ذال- ذاکرم ذکرم تویی ذکرم تو باش ای ذاکرم
ذاکرین کوی تو ذکرش بود از شاکری
را- رهایی ده مرا از غم چو هستی رهبرم
ره نمایی گمرهان، گمگشتگان را داوری
ز- ز گلزار تو زیبا گل بچینم هر زمان
زینت و زیب دو عالم از تو زیبد زیوری
سین- سؤالاتم ز تو سائل منم معطی تویی
پس بود مسئول سائل را نماید سروری
شین- شامل کن مرا شبها دمی از لطف خویش
وه چو خوش باشد ز شوق تو شوم آهنگری
صاد- صبر مطلق صابرا از صبر تو گردد ظهور
فاصبروا صبراً جمیلا بهر هر پیغمبری
ضاد- ضامن در اجابت بر همه خوانندگان
شد یقینم در ضمانت ضامن غم پروری
طا- طلوع طالع مطبوع خورشید وَلا
گشته طالع جملگی اندر جمال حیدری
ظا- به اسم اعظمت هر مشکلی باشد عظیم
می گشاید نام اعظم هر مقفّل از دری
عین- عالم علّام الغیوبی عالم مطلق به علم
از عنایت عاصیان را در عبادت رهبری
غین- منزه از غروری غفلت از ما ای دریغ
غارت و بی غیرتی از آن هر مستکبری
فا- فُرقت آمد وصل رفت و فوق رنج و دردها
فالق الاصباح یا رب الفلق میناگری
قاف- قابل نیستم لیکن مرا فرما قبول
ای که هستی قابل التواب هر مدحت گری
کاف- دارم من کلام الله را کافی به دل
چون کلام حق کند تاریک را روشنگری
لام- لالم از قلم یا لوح آدم بر لسان
لب به لب گوید که باید دل به دلبر بسپری
میم- مجنون تواَم مجنون صفت محو جمال
خرم و خوشحال هر دم با تو چون مه پیکری
نون- نخواهم زندگی عشقت به من داده توان
ای توانا نی تو را فرزند و باب و همسری
واو- واویلا به من گر تو نبخشایی ز من
این فسوق و این فجور و غور در مستکبری
ها- تو هستی هادیم هم رهنمائی هم پناه
هم طمع دارم همی هم دیدۀ بی گوهری
یا- یِیقین دارم حسین آید به بالینم دمی
قبر تاریک مرا روشن کند چون مشتری
هر زمان در هر مکان باشد حسینم دادرس
چون که حق این اختیارش داده بل بالاتری
یاورانش جملگی شد غرق خون در کربلا
قاسم و عباس و عبدالله و عون و جعفری
اکبر آن رعنا جوانش اصغر آن طفل صغیر
در دو عالم کس ندیده همچو زینب خواهری
کوفه رفت و شام رفت و شد خرابه منزلش
گفتگوها با رقیه داشت همچون مادری
جملگی در راه حق بود و نبودش هیچ شک
می فروشد هر چه را دارد خدایش مشتری
هست " رونیزی" چو کلب خسرو گلگون قبا
پس چو غم دارد ز قبر و برزخ و هم محشری
در الفبای عربی "ز" زین گفته میشود
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
پ-پریوش پور عمران پرده دار بیت حق
پیرو پیر حقیقت یار پیغمبر علیست
چ - چه گویم یا چه خوانم یا که چون پندارمش
چابک و چالاک همچون قاتل عنتر علیست
ژ- ژیان در آسمانها ژاله اندر بوستان
ژاژ نبود حق بود هر جا سخن پرور علیست
گ- گردانندۀ گردون چرخ نُه فلک
گنبد مینا ثباتش از گُلِ گُلپَر علیست
- ۹۷/۱۰/۱۳