بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

(توحید)کلمة الله هی العلیا ***********

يكشنبه, ۹ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۲۱ ق.ظ

(توحید)کلمة الله هی العلیا*****


گویم اول نام خلاق جهان

او بود بر بندگان بس مهربان


چون تو خوانی قل هوالله احد

بعد از آن بر گو که الله الصمد


او بود یکتای بی مثل و نظیر

بی شریک است و علیم است و بصیر


بی نیاز از هرچه باشد در جهان

خود بود او خالق کون و مکان


لم یلد یولد بخوان در هر نفس

کو نه می زاید نه زائیده ز کس


او ندارد همسری ای معتمد

کن تلاوت لم یکن کفواَ احد


نی مرکب نی ز جسم و نی محل

نی بود مرئی خدا عزّ و جل


او منزه از عیوب و هر بدی

قادر مطلق حکیم سرمدی


هر چه باشد نیک در جمع صفات

پرتوی از نور آن قائم به ذات


ذات او بر ذات او باشد دلیل

او کفیل است و جمیل است و جلیل


مالک روز جزا یوم الحساب

او نباشد با کسی در انتساب


نام خود فرموده رحمن الرّحیم

هست غفار الذّنوب و هم کریم


درگهش بر هر کسی باز است باز

تا شوی یکدم تو با او اهل راز


هر که باشد طالب دیدار او

با یقین باید رود دربار او


از گناه و از خطا خواهد گذشت

ز ابتدا تا انتها خواهد گذشت


آیۀ لا تقنطوا چون ارمغان

کرد نازل از برای عاصیان


تا که در دربار رحمت رو کنند

گفتگوی خویش را با او کنند


حق چنین فرموده از لطف و عطا

گو بیایند عاصیان درگاه ما


تا ببخشم من گناهانش تمام

گویمش خوش آمدی جانا سلام


امر حق را گر کسی سرکش شود

در جهنم او بماند تا ابد


گر تو داری طاقت این ماجرا

هر چه خواهی کن در این دیر فنا


عاقبت اندر حضور کردگار

می رسی اما تو هستی شرمسار


این جهان باشد محل کشت و کار

آن سرا باشد حساب و گیر و دار


ذرّةُ المثقال خیر و شر نگر

زاد تقوائی به همراهت ببر


خواهم از تو ای خداوند مبین

رحمت و غفرانیت در واپسین


هست "رونیزی" چو اسود روی او

همچو کلبی آمده در کوی هو


لیک تنها مانده است این روسیاه

همرهش آورده طفلی بی گناه


آن که در دست پدر چون بلبلی

از عطش افسرده شد همچون گلی


شاه دین گفتا که ای پروردگار

کن قبول این کودک سیمین عذار


راضیم من با رضایت ای غفور

لحظه ای دیگر خودم آیم حضور


وامصیبت چون شه گلگون  کفن

تشنه لب شد کشته آن فخر زمن


از جفای کوفیان و شامیان

یاورانش جمله شد در خون تپان


زینبش از غم اسیر و مبتلا

کودکانش از عطش اندر نوا


مادرش زهرا چو آمد قتلگاه

دید بجدل آن لعین روسیاه


کرده بند از بند انگشتش جدا

بهر یک انگشتری آن بی حیا


گفت بابا بین حسین نازنین

غرق خون افتاده چون روی زمین


یا حسین ای کشتی راه نجات

دست من بر دامنت ای حق صفات


وقت رحلت ای شه گلگون قبا

لحظه ای از لطف بالینم بیا


کلب درگاه تو "رونیزی" چنان

بهر اصغر گشته در آه و فغان


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی