بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله و ذریته

تحفةالزهراء سلام الله علیها

اشعار توحیدی و اهلبیتی ع

بایگانی

ای کربلای ایران ، خوزستان ******

شنبه, ۸ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۰۱ ق.ظ

******کربلای ایران، خوزستان ******


دشت خوزستان ایران کربلایی دیگر است

بلبلان و قمریان هر یک نوایی دیگر است

نوجوانان بهر ایثار و شهادت استوار

گوئیا هر لحظه عاشورا نمایی دیگر است


جنگ کردن در ره دین کار هر نامرد نیست

هر که باشد منکر این حرف گویا مرد نیست

رفتن جبهه به منظور شهادت ای دریغ

کشته گشتن در ره حق کار هر ولگرد نیست


گشته ایران از جفا و ظلم صدام لعین

نوجوانانش تمامی روز و شب در خون عجین

ترکش خمپاره و بمبار و توپ و دور زن

شهر ما را کرده آن ملعون چو همسان زمین


بار الها کن تو صدام لعین را سرنگون

قلب ریگان را ز داغش کن همی لبریز خون

میتران بی حیا را بین که چون ابن زیاد

می دهد میراژ تا ایران نماید لاله گون


دیگران همچون نُمیری هم کویت بی ثبات

مسقط و بحرین که هستند حامی لات و منات

تاچر بیچاره آن ملعونۀ بی آبرو

گاه گاهی می کند گویا که اظهار حیات


گو بیاید تا ببیند قدرت رزمندگان

نعرۀ الله اکبر جبهه را بخشد توان

لشکر توحید با باطل شود چون روبرو

منهدم سازند یکسر توپ و تانک و ساختمان


گویم اینک از بِگین یا نا مبارک یا کمال

یا حسین اُردنی روباه افتاده به چال

فهد را برگو که ای مزدور همچون ابن سعد

شاه حسن را همچو اشتر می نماییمش عقال


عاقبت دیدی طبس بر کارتر ملعون چه کرد

مکریاتش جمله خنثی شد بدون یک نبرد    

کُرد و ترک و شیعه و سنی همه با یک صدا

وارد میدان شده از نوجوان تا پیرمرد


ترکمن صحرا و کردستان ز احزاب لعین

در بلوچستان و سیستان هر یکی اندر کمین

ناگهان الله اکبر شد ز ایرانی بلند

رفت قاسملو ز خجلت گوئیا زیر زمین


الغرض ایران بود پیروز در این جنگها

بر طرف سازد تمام حیله و نیرنگها

لشکر توحید غالب بوده در هر گیر و دار

کور خواند صدام دستورات این اَلدَنگها


در ازل پیروزی حق گفته قرآن کریم

ابرهه دیدی چه شد با فیل آن جیش عظیم

یا که جنگ بدر آن رزمندگان کم سلاح

همچو شیر شرزه غالب شد به کفار لئیم


این همه از لطف حق باشد وگرنه در جهان

کس ندیده همچو خرمشهر با این بعثیان

جملگی گردد اسیر و کشته در حال فرار

آفرین بر ارتش و این پاسداران جوان


ای خمینی پیر دانا رهبر اسلامیان

حق نگهدار تو باشد حامی مستضعفان

نعره زن الله اکبر گو تو ای پیر جمار

کز ندایت آب گردد زهرۀ مستکبران


کن دعایی نیمه شبها همچنان درماندگان

تا بیاید دادگر مولای ما صاحب زمان

بر کند بنیاد هر گردنکش مستکبری

کو بود مأمور و عالم را نماید گلستان


آن که بازوی توانایش یداللهی بود

آن که کارش در جهان از عدل خونخواهی بود

ذوالفقار آتشینت چون علی دارد به دست

قدرت اللهیّ او از ماه تا ماهی بود


وارث خون شهیدان بالاخص خون حسین

گفت می بارم ز داغش روز و شب خون از دو عین

کی فراموشم شود ظلمی که شد بر زینبم

در اسیری رفتنش با رأس شاه عالمین


دست زن "رونیزیا" بر دامن شاه جهان

پور حیدر سبط احمد مهدی صاحب زمان

چون گدایی رو به درگاهش به صد عجز و نیاز

گو منم مضطر تو هستی حامی درماندگان


کلب درگاه حسینم روز و شب اندر فغان

خادم عباسم و اکبر بود آرام جان

گر ببارد خون ز چشمان تو "رونیزی" ببار

از برای شیر خواره اصغر شیرین زبان


 
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم  صلوات

اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم

ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....

 

  • ... دوستی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی