میلاد امام صادق ع****
****میلاد امام صادق ع****
گلی ز گلشن زهرا نموده جلوه گری
برو تو باد صبا گو به بلبل سحری
بیا که گشته گلستان چنان بهشت برین
بزن تو چهچه که گلها کنند عشوه گری
بیا که صندل و عود است جمله در زیور
بیا که لاله و محبوبه گشته همسفری
بیا که نرگس و سنبل ز لادن و سوسن
تمام غرق گل انتظار دادگری
بگو به طوطی شکرشکن ز هند بیا
مدینه گشته گلستان ز طالع قمری
ستاده خانۀ باقر هزار حورالعین
برای قابلگی یا یرای دایه گری
بیا که صادق آل محمد آمده است
نزاده مادر گیتی مثال او پسری
بدان که اوست ولی خدا به امر خدا
هر آن که پیرو او شد نباشدش خطری
علوم اول و آخر بود به سینۀ او
که بر گرفته ز بابش چو میوه از شجری
ندانمش چه بگویم که هست بهتر از آن
همین بس است که باشد چو باقرش پدری
مبارک است به عالم خصوص بر پدرش
فضائلش نتوان گفت نی ز جن و پری
به عقل خویش پناهنده گشتم و گفتم
بکن مدد تو مرا چون به ما تو راهبری
جواب داد چه گویم ز وصف مولایی
که حق سرشته گلشنِ رازِ عالم دگری
شنو ز روضۀ رضوان تو عطر دلجویش
ز شوق عالم لاهوت را نه پا و سری
به عشق ناله زدم گفتمش به دادم رس
گرفته بر سر راهم چو خارها سپری
بگفت رو که منم لنگ مانده در راهم
مگر ز عالم غیب کنند یک نظری
زدم به دامن این نونهال باغ علی
دو دست خویش نکردم رها خیال بی هنری
ولایتش ز دل و جان خریدم و دارم
به سر هوا که بگویم لطیفه ای شکری
به حیرتم چه بگویم که وصف او قرآن
سروده در کلماتی و آیه و سوری
گهی به نام امام و گهی کلام و کتاب
گهی نموده ورا از تمام عیب بری
گهی به آیۀ فضل و به راسخٌ فی العلم
گهی به آیۀ تطهیر گشته تاج وَری
ولایتش به همه فرض گشته در قرآن
به روز حشر شود باز خواست هر نفری
که قلب عالم امکان بود امام بدان
اگر نبود، ز مُلک و مَلک نبُد خبری
هر آن کسی که ندارد ولای او در دل
بود به روز قیامت چو گنگ و کور و کری
تمام ثابت و سیار و کهکشان به جهان
ز لطف او بنماید مدار خود سپری
کسی که خادم درگاه اوست جبرائیل
مقام و مرتبه اش را چسان تو می نگری
شهی که مجری احکام حق بود جانا
مگر خدای کند مدح این چنین گهری
وگرنه چون من مسکین چسان توانم گفت
ز وصف بلبل بستان عالم بشری
خلیل و نوح و کلیم و مسیح با آدم
ستاده محو جمالش چنان نظاره گری
شعیب و خضر و سلیمان و پیر کنعانی
به کوی او چو غلامان ستاده سَربسری
ز بوستان جهان هر گلی تو خواهی دید
ولیک نیست چو ایشان درخت باروری
اگر که مذهب تو جعفری است رو خوش باش
به قبر و برزخ و در رستخیز مفتخری
بزرگوار خدا مرا کمک فرما
که با ولایت او عمر را کنم سپری
برو به درگه او همچو کلب "رونیزی"
بزن به حلقۀ باب کرامتش تو دری
کنم چو یاد ز سلطان تشنگان گویم
به کربلا نه برادر نه یاور و پسری
بجز که حضرت سجاد آن علیل به غم
برای زینب غمدیده نیست همسفری
سکینه چون که به بزم یزید وارد شد
چو دید رأس پدر را میان طشت زری
بزد به سر به فغان گفت عمه جان زینب
شدم یتیم مباشد مرا دگر پدری
ببین یزید پلید آن لعین بی ایمان
به رأس پاک پدر می کند چو خیره سری
ستاده عابد بیمار همچو زندانی
ولی یزید نشسته به حال حیله گری
ببند لب ز سخن در جهان تو "رونیزی"
به آستان حسینی چو کلب بی بصری
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۸