میلادرسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم ********
میلادرسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم ********
ز مکه گشت مهی جلوه گر به خلق جهان
رموز حق ز پس پرده جمله گشت عیان
جهان و هر چه در او هست خرم و شادان
رسید پیک بشارت به عالم امکان
که روز شادی و عیش است ای هواداران
تمام دشت و دمن گشته گلستان امروز
به بزم عیش نشستند دوستان امروز
شکفته سنبل و نرگس به بوستان امروز
نموده جلوه گری ماه آستان امروز
ز شوق عالم لاهوت شد چو گل خندان
بباغ و سرو و صنوبر ز لاله و سوسن
به دشت یاسمن و نسترین و هم لادن
همای را تو بگو کن نظر به این گلشن
که پاره کرد ز بر غنچه ها چو پیراهن
برون نموده سر از غرفه ها همه یکسان
بیا تو بلبل شیدا که گشته وقت بهار
بگو به طوطی شکرشکن در این گلزار
ستاده قمری و دراج و کبک در کهسار
گلی گرفته به چنگال و غنچه در منقار
به انتظار قدوم شه فلک رخشان
خوش آمدی تو اَیا خسرو ملَک لشکر
خوش آمدی که تو را هست آمنه مادر
خوش آمدی که توئی رهنمای جن و بشر
خوش آمدی تو اَیا برگزیدۀ داور
جهان ز دیدن روی تو گشته گلباران
تویی که حضرت حق کرده لطف و احسانت
تویی که هست ملائک همه به فرمانت
به افتخار چو میکال گشته دربانت
هزار فطرس و روح القدس نگهبانت
تویی چو مظهر الطاف خالق سبحان
ز شوق، عالم لاهوت آمده به عجب
که این پسر ز کجا بوده از کدام نسب
یقین ز نسل خلیل است از گروه عرب
ز بطن فاطمه باشد که اوست بنت وهب
فتاده غلغله در عرش و فرش و در امکان
به روزگار نیاید چنین تو فرزانه
ز جن و انس و ملک نی ز خود نه بیگانه
برای دیدن رویت منم چو دیوانه
بده تو بر منِ مسکین یکی دو پیمانه
که مست گردم و آیم به بزم میخوران
بریز باده تو ساقی از آن می گلگون
که نوش سازم و گویم چکامه ای موزون
ولی چگونه کنم وصف تا که این مضمون
درست باشد و روشن چو ماه در هامون
بدان که نیست مرا بر کسی دهم جولان
خجل ز روی تو گردیده بدر شده هلال
نیافریده خدا چون تویی به حسن و کمال
نشسته آدم و نوحت به آرزوی وصال
خلیل و یونس و ادریس و ارمیا همه حال
طلیعه دار رخت بوده اند روز و شبان
شعیب و هود و سلیمان و خضر و هم الیاس
چو خادمان که به درگاه عزتت در پاس
تمام غرق گل و ارغوان و عنبر و یاس
کسی ندیده به دریا جواهری الماس
نجات نوح ز لطف تو بود از طوفان
تویی ولی و نبی و پیمبر خاتم
شکست قصر مدائن ز صولتت در هم
گدای کوی تو صدها هزار چون حاتم
مسیح نام تو را خواند گشت صاحبدم
به کوه تور تو بودی به موسی عمران
تویی طبیب به ایوب و شیث را یاور
انیس صالح و داوود و لوط پیغمبر
هزارها ذَکریا به درگهت چاکر
نجات یوسف صدیق از تو شد ز خطر
به چاه و راه و به بزم و به گوش زندان
ندانمت چه بگویم که به از آن هستی
چو دامِ مردمِ ابلیس وار بگسستی
به راه دوست تو لات و منات بشکستی
به عرش رفتی و با نور حق تو پیوستی
تویی که خوانده خدایت شوی به او مهمان
شها به دست تهی آمدم به دیدارت
سلام حق به تو هم اهل بیت اطهارت
نظر نما تو به این کلب پیر دربارت
تویی چنان گل و "رونیزی" است چون خارت
به دوستی تو من عمر میبرم پایان
کنم چو یاد ز گلگون قبای کرببلا
چو گشت عازم میدان به سوی دشت دغا
بگفت زینب زارش که ای ولی خدا
تو می روی چه کنم من در این دیار بلا
به کودکان و زنان هم به فرقۀ عدوان
جواب داد شه تشنگان که ای خواهر
به هر کجا که روی هست خالق اکبر
مزن تو لطمه به صورت که فرقۀ کافر
کند شماتتِ آل علی همه یکسر
تو صبر پیشۀ خود کن مکن دمی افغان
خدای حافظ اَیا خواهر حزینۀ من
ببین تو جسم علمدار بی قرینۀ من
برو به سوی حرم گو تو با سکینۀ من
به قتلگه نگری شمر روی سینۀ من
مزن به سینه و سر دخترم مشو نالان
روی مدینه بگو با علیل بیمارم
به روز حشر چو افتاد با تو دیدارم
بکن حلال مرا ای حزین تبدارم
مخور تو غصه عزیزم بدان که ناچارم
روم حضور خداوند قادر منان
ببار اشک تو "رونیزیا" چنان باران
که گشت خسرو دین کشته با لب عطشان
شدند اکبر واصغر چو مه به خون غلطان
گذشت چون به حریمش خصوص بر طفلان
مگو به فاطمه گردیده کربلا طوفان
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم صلوات
اللهم صل علی محمد و آله و ذریّته و عجل فرجهم و فرجنا بهم و احشرنا معهم
ذریّه یعنی = نسل، فرزندان، سُلاله، دودمان، احفاد....
- ۹۷/۱۰/۰۸